نیک‌شاد

وبلاگ اختصاصی سیاوش اکبریان

نیک‌شاد

وبلاگ اختصاصی سیاوش اکبریان

نیک‌شاد، نامی ابداعی است که از دو آی دیِ مسنجرِ یاهو در سال‌های دور، گرفته شده که امروز به نوعی، شاید نام مستعارم هم شده باشد. وبلاگ نویسی رو ابتدا در پرشین بلاگ در سال 83 آغاز کردم و از آذر 83، در بلاگفا با نشانی "شاد باشید.بلاگفا.کام" ، ادامه دادم. از سال 90 در نشانی "نیکشاد.بلاگفا.کام" به نوشتن ادامه دادم که بعد از مشکلات اخیرِ بلاگفا، به " بیان" آمدم. اینجا هم قرار بر این دارم که از موسیقی و شعر و داستان و از این دست، بنویسم.

۳ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «عمر خیام» ثبت شده است

روزهای پیش همزمان بود با  سیزدهمین سال‌گرد درگذشت احمد شاملو.بخش آخر دکلمه‌ی اشعار حکیم عمر خیام با صدای شاملو را با آرزوی آرامش و شادی وی در وبلاگ قرار می‌دهم.تنها دوباره اشاره می‌کنم که قطعات آوازی ِ استاد شجریان از این فایلها خارج شده است.همچنین آهنگ این مجموعه ساخته‌ی استاد شهبازیان است.

 

 

بخش نخست را دراینجاو بخش دوم را دراینجابخوانید و بشنوید

بخش سوم

این بحر وجود آمده بیرون ز نهفت

کس نیست که این گوهر تحقیق بسفت

هر کس سخنی از سر سودا گفتند

زان روی که هست، کس نمی‌داند گفت

 

گردون نگری ز قد فرسوده‌ی ماست

جیحون اثری ز اشک پالوده‌ی ماست

دوزخ شرری ز رنج بیهوده‌ی ماست

فردوس دمی ز بخت آسوده‌ی ماست

 

از من، رمقی به سعی ساقی مانده است

وز صحبت خلق، بی وفایی مانده است

از باده ی دوشین قدحی بیش نماند

از عمر ندانم که چه باقی مانده است

 

چون آمدنم به من نبُد روز نخست

وین رفتن بی مراد، عزمی ست درست؟

بر خیز و میان ببند ساقی، چُست

کاندوه جهان به می، فرو خواهم شست

 

دوری که در او، آمدن و رفتن ماست

او را نه نهایت، نه بدایت پیداست

کس می نزند دمی در این معنی راست

کین آمدن از کجا و رفتن به کجاست!

 

ای دوست بیا تا غم فردا نخوریم

وین یک دم عمر را غنیمت شمریم

فردا که از این دیر کهن در گذریم

با هفت هزار سالگان، سر به سریم

 

تا دست بر اتفاق بر هم نزنیم

پاییز نشاط، بر سر غم نزنیم

خیزیم و دمی زنیم، پیش از دم صبح

کین صبح، بسی دمد که ما دم نزنیم

 

صبح است، دمی با می گلرنگ زنیم

وین شیشه ی نام و ننگ بر سنگ زنیم

دست از عمل دراز خود باز کشیم

در زلف دراز و دامن چنگ، زنیم

 

دوران جهان، بی می و ساقی، هیچ است

بی زمزمه ی ساز عراقی، هیچ است

هرچند در احوال جهان می نگرم

حاصل همه عشرت است و باقی، هیچ است

 

 

 

دکلمه‌ را از اینجا بشنوید و یا مستقیمدانلود کنید


,,

  • سیاوش اکبریان

 

 

دریاب دمی که با  طرب می گذرد                                                

ساقی غم فردای حریفان چه خوری

پیش آر  پیاله را کـه شب می گذرد

 

یاران به مرافقت، چو دیدار کنید

شاید که ز دوست، یاد بسیار کنید

چون باده ی خوشگوار نوشید به هم

نوبت چو به ما رسد، نگون سار کنید

 

ساقی غم من بلند آوازه شده ست

سر مستی من، برون ز اندازه شده ست

با موی سپید، سرخوشم؛ کز می تو

پیرانه سرم، بهار دل تازه شده ست

 

ساقی گل و سبزه بس طربناک شده ست

دریاب که هفته ی دگر خاک شده ست

می نوش و گلی بچین که تا در نگری

گل خاک شده ست و سبزه خاشاک شده ست

 

گویند که دوزخی بود عاشق و مست

قولی ست خلاف، دل در آن نتوان بست

گر عاشق و مست دوزخی خواهد بود!

فردا باشد بهشت، همچون کف دست

 

تا کی غم آن خورم که دارم یا نه؟

وین عمر به خوشدلی گذارم یا نه!

پر کن قدح باده، که معلومم نیست

کین دم که فرو برم، بر آرم یا نه

 

قومی متفکرند اندر ره دین

قومی به گمان، فتاده در راه یقین

می ترسم از آنکه بانگ آید روزی:

کی بی خبران، راه نه آن است و نه این

 

من ظاهر نیستی و هستی دانم

من باطن هر فراز و پستی دانم

با اینهمه از دانش خود شرمم باد

گر مرتبه ای، ورای مستی دانم

 

ما لعبتکانیم و فلک لعبت باز

از روی حقیقتی، نه از روی مجاز

یک چند در این بساط بازی کردیم

رفتیم به صندوق عدم، یک یک باز

 

چون عمر به سر رسد، چه بغداد و چه بلخ

پیمانه چو پر شود، چه شیرین و چه تلخ

خوش باش که بعد از من و تو، ماه بسی

از سلخ به غره آید، از غره به سلخ

                                                   بخش دوم رابشنویدیادانلودکنید 

 

غره: روز اول ماه قمری

سلخ: روز آخر ماه قمری

 


,,

  • سیاوش اکبریان

 

آنچه در چند پست متوالی خواهید شنید، دکلمه شادروان احمد شاملوست از رباعیات حکیم عمر خیام با موسیقی زمینه ای از فریدون شهبازیان.توضیح اینکه،فایل ویرایش شده و در این دکلمه،آواز استاد شجریان حذف شده است.

                                     

**بخش نخست**

 

اسرار ازل را نه تو دانی و نه من

وین حل معما نه تو خوانی و نه من   

هست از پس پرده گفت و گوی من و تو

چون پرده بر افتد نه تو مانی و نه من

 

چون ابر به نوروز، رخ لاله بشست

برخیز و به جام باده کن عزم درست

کین سبزه که امروز تماشاگه توست

فردا همه از خاک تو بر خواهد رست

  

من بی می ناب، زیستن نتوانم

بی باده، کشید بار تن، نتوانم

من بنده ی آن دمم که ساقی گوید:

یک جام دگر بگیر و من نتوانم

 

از آمدنم، نبود گردون را سود

وز رفتن من، جاه و جلالش نفزود

وز هیچ کسی نیز دو گوشم نشنود

کین آمدن و رفتنم از بهر چه بود

 

بنگر ز جهان چه طرف بر بستم؟هیچ

وز حاصل عمر، چیست در دستم؟هیچ

شمع طربم ولی چو بنشستم،هیچ

من جام جمم ولی چو بشکستم،هیچ

 

از  آمدن و رفتن ما سودی کو؟

وز بافته ی وجود ما پودی کو؟

در چنبر چرخ، جان چندین پاکان

می سوزد و خاک می شود؛ دودی کو؟

 

افسوس که بی فایده فرسوده شدیم

وز داس سپهر سرنگون، سوده شدیم

دردا و ندامتا که تا چشم زدیم

نابوده به کام خویش، نابوده شدیم

 

جامی ست که عقل آفرین می زندش

صد بوسه ی مهر بر جبین می زندش

این کوزه گر دهر، چنین جام لطیف

می سازد و باز، بر زمین می زندش

 

در کارگه کوزه گری بودم دوش

دیدم دو هزار کوزه، گویای خموش

هر یک به زبان حال با من می گفت:

کو کوزه گر و کوزه خر و کوزه فروش؟

 

آنان که محیط فضل و آداب شدند

در جمع کمال، شمع اصحاب شدند

ره زین شب تاریک نبردند به روز

گفتند فسانه ای و در خواب شدند

 

از جمله ی رفتگان این راه دراز

باز آمده ای کو که به ما گوید راز؟

هان! بر سر این دو راهه از روی نیاز

چیزی نگذاری که نمی یابی باز

                                               بشنوید  یا مستقیم دانلود کنید

 


,

  • ۰ نظر
  • ۰۷ ارديبهشت ۹۲ ، ۰۳:۱۵
  • سیاوش اکبریان