نیک‌شاد

وبلاگ اختصاصی سیاوش اکبریان

نیک‌شاد

وبلاگ اختصاصی سیاوش اکبریان

نیک‌شاد، نامی ابداعی است که از دو آی دیِ مسنجرِ یاهو در سال‌های دور، گرفته شده که امروز به نوعی، شاید نام مستعارم هم شده باشد. وبلاگ نویسی رو ابتدا در پرشین بلاگ در سال 83 آغاز کردم و از آذر 83، در بلاگفا با نشانی "شاد باشید.بلاگفا.کام" ، ادامه دادم. از سال 90 در نشانی "نیکشاد.بلاگفا.کام" به نوشتن ادامه دادم که بعد از مشکلات اخیرِ بلاگفا، به " بیان" آمدم. اینجا هم قرار بر این دارم که از موسیقی و شعر و داستان و از این دست، بنویسم.

۳ مطلب با موضوع «شعر :: اشعار دیگران» ثبت شده است


 

«شهرِ خالی»/ حسین منزوی

این‌سان که می‌خورد نفسم در گلو گره
این‌سان که می‌دهد همه جا بوی نیستی
بی آنکه خوب و بد، خبری از تو بشنوم
احساس می‌کنم که تو در شهر نیستی

مردم، گرفته و نگران و پریده رنگ
هریک بسان جویِ روان گشته‌ی غمی
وآنگه به هم رسیده و ادغام می‌شوند
رود غمی به جانب دریای ماتمی

اما تو نیستی و در این پرسه، بی تو من
جویی غریب و خسته و تنها و تک‌رو ‌اَم
دریای من تویی و در این جستجوی کور
سرگشته در هوای تو، گمگشته می‌دوم

دریای من! کجات بجویم؟ که هرطرف 
مرداب گونه‌ای است نهان در مسیر من
کی می‌شود نشان تو -مرغابیان تو- 
چونان طلایه‌ی تو عیان در مسیر من
                                                دکلمه این شعر را از اینجا بشنوید
در کانال تلگرام نیک‌شاد عضو شوید

  • سیاوش اکبریان



تو همانی که دلم لک زده لبخندش را
او که هرگز نتوان یافت همانندش را
منم آن شاعر دلخون که فقط خرج تو کرد 
غزل و عاطفه و روح هنرمندش را
از رقیبان کمین کرده عقب می ماند
هر که تبلیغ کند خوبی دلبندش را
مثل آن خواب بعید است ببیند دیگر
هر که تعریف کند خواب خوشایندش را
مادرم بعد تو هی حال مرا می پرسد
مادرم تاب ندارد غم فرزندش را
عشق با اینکه مرا تجزیه کرده است به تو
به تو اصرار نکرده است فرایندش را
قلب من موقع اهدا به تو ایراد نداشت
مشکل از توست اگر پس زده پیوندش را
حفظ کن این غزلم را که به زودی شاید 
بفرستند رفیقان به تو این بندش را: 
منم آن شیخ سیه روز که در آخر عمر
لای موهای تو گم کرد خداوندش را
                                                 دکلمه این شعر را از اینجا بشنوید
در کانال تلگرام نیک‌شاد عضو شوید

  • سیاوش اکبریان




ای لب تو قبله‌ی زنبورهای سومنات
خنده‌ات اعجاز شهناز است در کرد بیات
مطلع یک مثنویِ هفت مَن زیبایی‌ات
ابروانت، فاعلاتن، فاعلاتن، فاعلات
من انار و حافظ آوردم، تو هم چایی بریز
آی می‌چسبد شب یلدا هل و چایی نبات
جنگل‌آشوب من ای آهوی کوهستان شعر
این گوزن پیر را بیچاره کرده خنده‌هات
می‌رود، بو می‌کشد، شلیک، مرغی می‌پرد
گردنش خم می‌شود، آرام می‌افتد به پات
گرده‌اش می‌سوزد و پلکش که سنگین می‌شود
می‌کشد آهی، که آهو... جان جنگل به فدات
سروها قد می‌کشند از داغی خون گوزن
عشق قل قل می‌زند از چشمه‌ها و بعد، کات:
پوستش را پوستین کرده زنی در نخجوان
شاخ‌هایش دسته‌ی چاقوی مردی در هرات

                                                  دکلمه این شعر را از اینجا بشنوید
در کانال تلگرام نیک‌شاد عضو شوید

  • سیاوش اکبریان