نیک‌شاد

وبلاگ اختصاصی سیاوش اکبریان

نیک‌شاد

وبلاگ اختصاصی سیاوش اکبریان

نیک‌شاد، نامی ابداعی است که از دو آی دیِ مسنجرِ یاهو در سال‌های دور، گرفته شده که امروز به نوعی، شاید نام مستعارم هم شده باشد. وبلاگ نویسی رو ابتدا در پرشین بلاگ در سال 83 آغاز کردم و از آذر 83، در بلاگفا با نشانی "شاد باشید.بلاگفا.کام" ، ادامه دادم. از سال 90 در نشانی "نیکشاد.بلاگفا.کام" به نوشتن ادامه دادم که بعد از مشکلات اخیرِ بلاگفا، به " بیان" آمدم. اینجا هم قرار بر این دارم که از موسیقی و شعر و داستان و از این دست، بنویسم.

۶ مطلب با موضوع «موسیقی :: ترانه‌های دیگران» ثبت شده است

یکی از برنامه‌های رادیو که کوتاه اما پر مخاطب بود (نمیدونم هنوز هست یا نه!) تقویم تاریخ بود. فکر می‌کنم 6 صبح پخش می‌شد و برای من جالب بود بدونم در روزی مثل امروز اما سال یا سال‌ها پیش، چه اتفاقی افتاده.
این علاقه باعث شد تقویم‌ها رو هم برای پیدا کردن روزهای گذشته بگردم و حتی امروز صفحه‌ی اول ویکی‌پدیا رو با علاقه نگاه می‌کنم.
29 سال پیش در چنین روزی، استاد غلام‌حسین بنان، از دنیا رفت. که جدای از زیبایی و خاص بودن صداش،  شخصی بود که بسیارانی از استادان امروز نزدش شاگردی کردند.بنان را با " آمدی جانم به قربانت" شناختم و در دهه‌ 60 خورشیدی که استاد شجریان یکه‌تاز بود،با مرحوم بنان بیشتر آشنا شدم، وقتی "در سوگ بنان" را خواندند و " من از روز ازل" رو بازخوانی کردند.بعد به یاد آوردم نوار کاست Sony قرمز رنگ بنان رو: آمدی جانم به قربانت....
و  ترانه‌های بیشتری شنیدم؛ بوی جوی مولیان، آمد اما، دگر چه می‌خواهی، کاروان، دلشکن و بیشتر و بیشتر حتی تا امروز که ترانه‌هاش رو سالار عقیلی بازخوانی می‌کنه (ای امید دل من کجایی) که گویا شبیه‌ترین صدا به بنان تلقی میشه.
بنان، به صدای مخملی‌اش شهره‌است، اما این صدای مخملی دقیقا یعنی چی؟ صدایی گرم با تحریرهایی خاص خودش، نه تحریر پله‌ای (بلبلی)، صدایی که الزاما با فریاد همراه نیست (که در متن زیر خواهید خواند کاری از روی آگاهی بوده نه از روی ناتوانی)، و شاید بهترین بم‌خوان باشد. شادروان بنان یکی از ارکان پایه‌گذاری "گلها" هم بوده.

دو متن خوب در خصوص استاد بنان خواندم که هر دو در بی بی سی فارسی منشر شده و در آخر بیست و هفت ترانه‌ که همواره از شنیدنشان لذت بردم رو به شما تقدیم می‌کنم.

   

بیوگرافی:

"استاد غلامحسین بنان" در اردیبهشت ماه سال 1290 خورشیدی در تهران خیابان "زرگنده" (قلهک)، در خانواده ای متمول و صاحب جاه، به دنیا آمد. پدرش "کریم خان بنان الدوله نوری" و مادرش دختر شاهزاده محمد تقی میرزارکنی (رکن الدله) برادر ناصرالدین شاه یا پسر محمد شاه قاجار بود. از شش سالگی بنا به توصیه استاد "نی داوود" به خوانندگی و نوازندگی ارگ و پیانو پرداخت و در این راه از راهنمایی های مادرش که پیانو را بسیار خوب می نواخت بهره‌ها گرفت، اولین استاد او پدرش بود و دومین استاد، مرحوم "میرزا طاهر ضیاءذاکرین رثایی" و سومین استادش مرحوم "ناصرسیف" بوده‌اند. بنان در سال 1321 خوانندگی را در رادیو آغاز کرد، درآن زمان، شادروان روح الله خالقی مسئولیت رادیو را بر عهده داشت، روزی که بنان با عبدالعلی وزیری جهت امتحان به رادیو می روند در دفتر روح اله خالقی، ابوالحسن صبا هم نشسته بوده، از بنان می خواهند که برای ایشان قطعه ای بخواند و او «درآمد سه گاه» را آغاز می‌کند و صبا هم با ویلن او را همراهی می کند. هنوز «درآمد» تمام نشده بود که خالقی به صبا می گوید: "شما نواختن ویولن را قطع کنید" و به بنان اشاره می کند «گوشه حصار» را بخواند و بنان بدون اندک مکثی، با چنان مهارت و استادی «درآمد حصار» را می خواند و به «سه گاه» فرود می آید که روح اله خالقی بی اختیار برخاسته و او را در آغوش گرفته و می بوسد و آینده وی را در هنر آواز درخشان پیش‌بینی می‌کند. صدای بنان، بسیار لطیف و شیرین، زیبا و خوش‌آهنگ بود، کوتاه می‌خواند ولی درهمین کوتاهی، ذوق و هنر بسیار نهفته است، غلت‌ها و تحریرهای او چون رشته مروارید غلطانِی، به هم پیوسته و مانند آب روان است. از سال1321 صدای "غلامحسین بنان"، همراه با همکاری عده‌ای از هنرمندان دیگر از رادیو تهران به گوش مردم ایران رسید و دیری نگذشت که نام بنان زبانزد همه شد و شیفتگان فراوانی در سراسر کشور پیدا کرد. خالقی او را در ارکستر انجمن موسیقی شرکت داد و با ارکستر شماره یک نیز همکاری خود را شروع کرد و از بدو شروع برنامه همیشه جاوید "گل‌های جاویدان" بنا به دعوت استاد ارجمند داود پیرنیا با آن همکاری داشت. بنان در طول فعالیت هنری خود، حدود 450 آهنگ اجرا کرد و آنچه که امتیاز مسلم صدای او را پدید می آورد، زیر و بم‌ها و تحریرات صدای اوست که مخصوص به خودش است. بنان نه تنها در آواز قدیمی و کلاسیک ایران استاد بود، بلکه در نغمات جدید و مدرن ایران نیز تسلط کامل داشت. تصنیف زیبا و روح پرور «الهه ناز» او بهترین معرف این ادعاست. غلامحسین بنان به سال 1315 خورشیدی به سمت بایگان در اداره کل کشاورزی استخدام شد و بعد از چندی به شرکت ایران بار که مرکز آن در اهواز بود منتقل گشت. پس از چند سال به معاونت آن اداره منصوب شد. در سال 1321 به تهران آمد و بنا به پیشنهاد مرحوم "فرخ" که وزیر خواربار بود، به سمت منشی مخصوص وزیر به کار پرداخت.
بعد از تغییر کابینه، به اداره کل غله و نان منتقل شد و چندی کفالت اداره دفتر و کارگزینی و مدتی هم مسؤولیت تحویل کوپن نان تهران را بر عهده داشت. در سال 1332 به پیشنهاد شادروان خالقی به اداره کل هنرهای زیبای کشور منتقل شد و به سمت استاد آواز هنرستان موسیقی ملی به کار مشغول شد و در سال 1334 ریئس شورای موسیقی رادیو شد. بنان در سال 1336 ه_ش در یک سانحه اتومبیل چشم راست خود را از دست داد. در سال 1346 نیز به عنوان اعتراض بر ابتذال‌خوانی در رادیو، خواندن را کنار گذاشت و زمان "قطبی" به طور کلی از رادیو قهر کرد و خانه‌نشین شد. غلامحسین بنان از ابتدا در برنامه های گل‌های جاویدان و گل‌های رنگارنگ و برگ سبز شرکت داشته که ره‌آورد این همکاری ها ده‌ها برنامه گل‌های جاویدان، گل‌های رنگارنگ و برگ سبز است و برنامه های متعدد و گوناگون دیگری که از این خواننده بزرگ و هنرمند به یادگار مانده است. غلامحسین بنان مدت‌ها بود که مبتلا به ناراحتی جهاز هاضمه شده بود و از طرف دیگر حنجره‌اش نیز آمادگی بیان نیازهای درونیش را نداشت و به همین دلیل اندک اندک از خواندن اجتناب ورزید و از صحنه هنر کناره کشید و دیگر حدود بیست سال آخر عمر را تقریبا فعالیت چشم‌گیری نداشت و روز به روز ناراحتی جهاز هاضمه او را بیشتر رنجور می کرد و متاسفانه کوشش‌هاِی پزشکان و خاصه مراقبت‌ها و از خودگذشتگی‌های "پری بنان" همسر وفادار و مهربانش هم مؤثر نیفتاد و سرانجام درساعت 7 بعدازظهر پنجشنبه هشتم اسفندماه سال 1364 خورشیدی در بیمارستان ایران‌مهر قلهک جهان را بدرود گفت. گفتنی است وی در آواز به مکتب علینقی وزیری و روح الله خالقی گرایش داشت و یکی از هنرآموزان آواز در هنرستان موسیقی ملی و عضو ارکسترهای مختلف رادیو تهران بود. از جمله آثار او می توان به صفحات گرامافون همراه با نوازندگان مختلف و برنامه¬های رادیویی همراه با ارکستر گل‌ها و تکنوازان آن اشاره کرد. بهترین آثار او عبارتند از آواز دیلمان "تنها ماندم"، ماهور با پیانوی "رضا محجوبی"، همایون با "مرتضی محجوبی" و از دیگر تصانیف و قطعات این هنرمند برجسته می توان به کاروان، من از روز ازل، نوای نی، من بی دل، ساقی، آهنگ از "محجوبی"، دیدی ای مه آهنگ از "یاحقی"، مشتاق و پریشان، دیدار یار آهنگ از "وزیری"، حالا چرا آهنگ از "خالقی" اشاره کرد. "احمد ابراهیمی" و "کاوه دیلمی" از شناخته‌شده‌ترین شاگردان این هنرمند برجسته به حساب می آیند. "مرتضی نی¬داوود" نخستین کسی بود که به استعداد او در پی برد، بنان به نواختن ارگ و خواندن تصنیف و گاهی آواز روی آورد. گاهی هم به تشویق مادرش از آموزشهای پسر خاله خود برخوردار می شد. در سال 1296ش در مهمانی بزرگی که بنان الدوله راه انداخته بود، غلامحسین شش ساله به پیشنهاد مادر پشت ارگ نشست و قطعه ای نواخت و تصنیفی خواند. کودک شش ساله خیلی مورد توجه تحسین مهمانها قرار گرفت، ازآن شب به بعد، که پدر به استعداد پسر پی برده بود، او را پیش استادان بزرگ برای آموزش موسیقی و آواز فرستاد. بنان موسیقی را از " مرتضی نی داوود" و آواز را از "میرزا ضیاء الدین رضایی" فرا گرفت و از آنها نکته‌ها آموخت و از ردیف‌های موسیقی ایرانی آگاهی کامل یافت. بنان اگر چه در مدرسه ثروت مشغول تحصیل بود. اما بیشتر توجه او به موسیقی و آواز بود. بعدها در انجمن موسیقی ملی با کلنل وزیری مشغول کار شد. بنان در این انجمن سالهای سال خواننده بود. بعدها از کلاسهای "روح الله خالقی"، "ابوالحسن صبا"و"مرتضی محجوبی" و دیگر هنرمندان بهره‌ها برد. بنان خود بارها گفته بود که من پیشرفت خود را در موسیقی مرهون صبا و خالقی می دانم. می گویند بنان بم‌ترین صدای مردانه را داشت و صدای او در ردیف آواشناسی، صوت متوسط بود. اما لطافت و قدرت صدا از ویژگیهای آوای او بود. بعدها به صلاحدید"کلنل وزیری" و "خالقی"، صدایش را پایین‌تر هم آورد و چنین بود که صدایش گرم و گیرا و دل-انگیز شد. " صبا" می گفت: "بعضی تحریرها را هیچ کس به جز بنان نمی تواند درست بخواند" تحریر در اصطلاح موسیقی به معنی پیچیدگی در آواز، کشش صدا، غلت دادن آواز و پیراستن آواز از خشونت و زواید است. "فرهاد فخرالدینی" می گوید: "بنان به طرز عجیبی بر صدای خود مسلط بود و من هرگز ندیدم نتی را خارج، یا کم و زیاد بخواند." بنان در انتخاب شعر و درست ادا کردن آن، بیش از اندازه دقت می کرد و در نتیجه وقتی شعر را می خواند آن‌چنان را آن‌چنان-تر می‌کرد.
بنان در انتخاب شعر و موسیقی، سخت خوش سلیقه بود. " روح الله خالقی" می گوید: "صوت بنان لطیف ترین صدایی است که من در عمر خود شنیده ام" اگر به یکی از تصنیفهای بنان گوش بسپاریم، خواهیم دید که در اجرای آواز بنان، شکستن کلمه، نابجا خواندن، درنگ یا شتاب بی جا در سرتاسر تصنیف حتی یک بار هم دیده نمی شود. اوج، جای خود را دارد و فرود هم. اینجاست که هنر تبلور پیدا می‌کند و بنان را در صدر می‌نشاند. نوع ادای کلمات، جدا از آواز و همراهی موسیقی هم‌آهنگ در بیان بنان، خود شعری جداگانه است. "علی تجویدی" می گوید: " مرا عاشقی شیدا" را هیچ خواننده ای توان اجرا نداشت جز بنان، که آنرا به درستی خواند و اجرا کرد.بنان علاوه بر شعر هایی که از سروده-های "رهی معیری" از سروده های "نواب صفا" نیز استفاده می کرد: یاد باد آن همدلی، آن همدمی، آن همرهی ساز محجوبی و آواز بنان، شعر رهی. از کارهای به جا مانده بنان می-توان به" بوی جوی مولیان" در بیات اصفهان که "روح الله خالقی " آنرا ساخته بود اشاره کرد. کار دیگری که نام بنان را بر سر زبانها انداخت و تا امروز هم اعتبار خود را حفظ کرده است تصنیف زیبا و پر مفهوم "من از روز ازل" ساخته استاد" مرتضی محجوبی" در مایه سه گاه است.در سال 1319 ه.ش. که رادیو تأسیس شد، بسیاری از هنرمندان به رادیو دعوت شدند که در صدر آنها بنان بود.که در سال 1321 این همکاری را پذیرفت و در برنامه "گلهای جاویدان"، "برگ سبز" و"گلهای رنگارنگ" که به همت شادروان" داوود پیر نیا" تهیه و تدوین می‌شد، عاشقانه به کار پرداخت. پس از آن بود که نام و آوازه بنان در همه جا پیچید و به عنوان یک آواز خوان و تصنیف خوان حرفه ای از شهرت جهانی برخوردار شد. بنان مردی مبادی آداب، خوش لباس، خوش بیان و بذله گو و مجلس آرا بود. موقع آواز خواندن همیشه لبخندی روی لب¬های این هنرمند می شکفت. و می گفت:" این لبخند، قیافه مرا در هر حال برای بیننده و شنونده آوازم قابل تحمل تر می کند" خانه بنان در بلندیهای جمال آباد شمیران، یادگارهای او را دارد. شاید هم اکنون نیز بتوان "حالا چرا" را در عشاق و بوسلیک، "امروز مها خویش ز بیگانه ندانیم" را در ابوعطا، "به یاد صبا "را در سه گاه و "همه عمر بر ندارم سر از این خمار مستی" را در ماهور و هزاران اثر دیگر را را در آن سربالاییها شنید و لذت برد و هنر سحرآفرین او را تحسین کرد. بعد از پیروزی انقلاب اسلامی، چندین بار از ایشان برای اجرای برنامه در رادیو دعوت به عمل آمد اما بنان دیگر حوصله آن سالها را نداشت. در سالهای آخر عمر تنها سرگرمی استاد خاطرات گذشته و گوش دادن به نوارهای زیبای خود بود. یاد و خاطره استاد بنان را می توانید در "نور و نوا" که به یاد او تدوین و پرداخته شده است زنده کنید و یاد تندیسی بیفتید که در خانه، جای او را پر کرده است.

  • سیاوش اکبریان

یک شب دلی به مسلخ خونم کشید و رفت

دیوانه­ای به دام جنونم کشید و رفت

پس کوچه­های قلب مرا جستجو نکرد

اما مرا به عمق درونم کشید و رفت

یک آسمان ستاره­ی آتش گرفته را

بر التهاب سرد قرونم کشید و رفت

من در سکوت و بغض و شکایت ز سرنوشت

خطی به روی بخت نگونم کشید و رفت

تا از خیال گنگ رهایی رها شوم

بانگی به گوش خواب سکونم کشید و رفت

شاید به پاس حرمت ویرانه­های عشق

مرهم به زخم فاجعه گونم کشید و رفت

تا از حصار حسرت رفتن گذر کنم

رنجی به قدر کوچ کنونم کشید و رفت

دیگر اسیر آن من بیگانه نیستم

از خود چه عاشقانه برونم کشید و رفت

شعری از افشین یدالهی

 با صدای علیرضا قربانی

ازاینجاو یااینجابشنوید                                                 

  


,

  • سیاوش اکبریان

سرگذشت موسیقى سنتى ایران در جریان نوسازى ها و نوآورى هاى یک­صد سال اخیر چهره هاى ریز و درشتى را به ما مى نمایاند که هر یک به سهم خود نقشى ایفا کرده اند. ولى جاذبه چهره هاى درشت، دیگران را در سایه قرار داده است تا آن جا که مى روند که فراموش شوند.چندى پیش به تصادف با «یحیى معتمد وزیرى» آشنا شدیم که نامش را در گوشه هایى از «سرگذشت موسیقى ایران» نوشته روح الله خالقى دیده بودیم. او از خوانندگان سنتى و بومى در نخستین ارکستر انجمن موسیقى ملى بوده و در نخستین کنسرت انجمن، در مهر ماه سال ۱۳۲۳ شرکت داشته است. سینه اى پر از خاطره دارد. باید در فرصتى مناسب با او بنشینیم و بشنویم. دیدار با او، ولى، ما را به یاد خواننده اى دیگر برد که زودتر از او- و از دیگران- کار خود را آغاز کرده و بعد به کلاس ها و کنسرت هاى انجمن موسیقى ملى نیز رونق بسیار بخشیده است. او «عبدالعلى وزیرى» نام دارد که اینک در خرداد ماه، شانزده سال از مرگش مى گذرد. «عبدالعلى»، پسر عموى «علینقى وزیرى» -استاد نام آور موسیقى ملى- به روایتى در سال ۱۲۹۰- و به روایتى دیگر ۱۲۹۳- در تهران زاده شده و در همان نوجوانى، به محض آن که پسر عمویش مدرسه موسیقى خود را- در سال ۱۳۰۲- بنیاد کرده در آن نام نوشته و به آموختن تار و آواز پرداخته است.

هنگامى که دو سال بعد، در سال ۱۳۰۴ «کلوب موزیکال» وزیرى نیز گشایش یافته، عبدالعلى آن قدر توانایى داشته که آفریده هاى پسر عموى خود را بخوانداهمیت این همکارى از این روست که وزیرى بزرگ (علینقى) در آن سال ها دربدر در جستجوى خوانندگانى بود که بتوانند از عهده اجراى آفریده هاى- نه چندان آسان- او برآیند. او خواننده اى مى خواست که حنجره اش معتاد به اجراهاى مطلقاً سنتى نشده باشد. «قمر» را مى ستود ولى صداى او را مناسب براى اجراى آهنگ هاى خود نمى دید. پیش از هر چیز اندیشیده بود که مى تواند صداى پسر عموى خود را آنگونه که مى خواهد پرورش دهد. شور و شوق عبدالعلى براى آموختن او را در این اندیشه استوارتر مى ساخت دکتر ساسان سپنتا، موسیقى شناس مى گوید که شور و شوق عبدالعلى چنان بود که در همان مدرسه اقامت گزیده بود. در نتیجه خیلى زود زیر نظر مستقیم وزیرى، ... به دقایق خوانندگى آهنگ هاى او واقف گشت و بهترین اجرا کننده آثار او به شمار مى آمدکوشش و جستجوى وزیرى براى یافتن «خواننده مناسب زن» نیز به زودى به نتیجه رسید. «حسین استوار»، آموزگار تار در مدرسه موسیقى، «روح انگیز را یافته و کوشیده بود او را در قالب همان خواننده اى درآورد که وزیرى مى خواست.

عبدالعلی وزیریوزیرى به یارى این دو خواننده یعنى روح انگیز و عبدالعلى وزیرى، در آغاز کار توانست، آفریده هاى خود را و از آن راه طرح ها و شیوه هاى خود را به جامعه بشناساند. شاید به دلیل همین نیاز مبرم مدرسه وزیرى به «خواننده» بود که عبدالعلى به ساز اصلى خود که تار باشد توجه کمترى نشان داد و به قول روح الله خالقى «هر چند در تار پیشرفت کرد... و تارش زنگ تار استادش را داشت».... ولى پشتکار چندانى به خرج نداد و نتوانست از نظر تار نوازى جانشین استاد شود. این جانشینى ولى در آوازخوانى پیش آمد. پیش از آن که عبدالعلى آوازخوانى بیاموزد، علینقى وزیرى، خود آفریده هاى خود را مى خواند. صدایى گرم در مایه «باریتون» داشت و در سفر تحصیلى پاریس و برلین، یکى دو کلاس آواز را نیز با موفقیت گذرانده بود. نمونه هایى از صداى او، تنها یا همراه با صداى روح انگیز، در قالب «دویت»، در صفحات قدیمى ضبط شده است. عبدالعلى که پرورده شد، وزیرى جانشینى براى خود در آوازخوانى پیدا کرد که صدایش شاید از نظر سازگارى با موسیقى ایران، بر صداى خود او نیز برترى داشت خالقى صداى عبدالعلى وزیرى را بسیار ستوده و گفته است: «صوت هدیه اى است، خداداد و «عبدل» هم از بندگان طرف توجه و مهر خداوند بوده است! با تعلیمات استادانه کلنل علینقى وزیرى صدایش لطف خاصى پیدا کرد که براى خواندن آهنگ هایى که به سبک موسیقى وزیرى ساخته شده باشد «منحصر به فرد» است. تاکنون هیچ خواننده اى نتوانسته است آهنگ هاى کلنل را به خوبى او بخواند.» خالقى براى این «خوب خواندن» به جز صداى خوش و تعلیمات کافى، دلیل دیگرى را نیز پیش مى کشد؛ درک و دریافت خواننده از آن چه که مى خواند- «عبدالعلى وزیرى آهنگ هاى کلنل را خوب مى فهمید و چون از آغاز کار خوانندگى با استاد مأنوس بود و روش خواندن خود او را هم دیده بود، به سبک او علاقمند و دلبسته شد و بهتر از دیگران توانست از عهده خواندن ساخته هاى او برآید«عبدالعلى» با صداى «مطبوع گرمى» که داشت، به زودى بر رونق کار ارکستر مدرسه موسیقى افزود. «شنوندگانى که صداى او را مى پسندیدند»، به گواهى خالقى، راحت تر آهنگ هاى نوآورانه کلنل را «به دل پذیرفتند». سامان گرفتن کار آوازخوانى، شاید سبب شد که عبدالعلى که «تار» را در سایه قرار داده بود، از نو با پشتکار به سراغ آن برود و علاوه بر تار حتى به نواختن «تار باس» در ارکستر مدرسه مشغول شود

 

-عبدالعلى وزیرى در سال ۱۳۰۸ آموزشگاهى براى موسیقى بنیاد کرد و یک سال بعد، در «مدرسه موسیقى دولتى» که بعدها به هنرستان ملى موسیقى (کنسرواتوار تهران) تبدیل شد، به آموزاندن آواز پرداخت. در واقع به هر کجا که کلنل مى رفت، عبدالعلى نیز با او همراه مى شد. با این همه از سال ۱۳۱۴ به مدت شش سال مدرسه هاى موسیقى را ترک گفت و به استخدام مؤسسات دولتى و نیمه دولتى درآمد. دو سالى را در بانک سپه، دو سالى در بانک ملى و دو سه سالى را در «بنگاه راه آهن دولتى» گذرانید. ولى باز از سال ،۱۳۲۰ به «اداره موسیقى کشور» و هنرستان عالى موسیقى، که سرپرستى هر دو از نو به کلنل واگذار شده بود، بازگشت.

عبدالعلى وزیرى از سال ۱۳۲۲ به همکارى با رادیو ایران پرداخت و مى گویند، نخستین خواننده مردى است که در برنامه گل هاى جاویدان- پیش از بنان- شرکت جسته است

 

*عبدالعلى وزیرى، واسطه بهره ورى جامعه موسیقى ایران از دو صداى ناب نیز شده است. نخستین صدا از آن غلامحسین بنان بود. او را که با «حُسن خداداده اش در رادیو آشنا شده بود، به اداره موسیقى کشور برد و به روح الله خالقى معاون اداره معرفى کرد. خالقى نیز ماجرا را براى «کلنل» تعریف کرد و به این ترتیب بنان از «اداره کل غله و نان» به اداره رادیو منتقل شد!

-دومین صدا از آن دختر جوانى بود که از بابل به تهران آمده و معلم موسیقى مدرسه، صداى خوشش را کشف کرده بود. معلم دختر جوان را به اداره موسیقى کشور و باز نزد خالقى برد و خالقى او را به دست عبدالعلى سپرد. یکى دو سالى بعد صدا، با دقت و مراقبت عبدالعلى، پرورش یافت و خواننده اى را به جمع خوانندگان رادیو افزود. بعدها خالقى بر او نام برازنده «دلکش» را نهاد. از جمله خوانده هاى معروف عبدالعلى وزیرى مى توان از «خریدار تو»، با شعر سعدى، «نیم شب»، با شعر حافظ و غمگین با شعر رودکى، همه در پیوند با آهنگ هاى نوآورانه اى از کلنل، یاد کرد

این نکته را هم بگوییم که مى گویند آلودگى هاى اعتیادى عبدالعلى وزیرى را از پیشرفت بیشتر بازداشته است. خالقى تنها به اشاره مى گوید که «حیف! قدر صداى خود را ندانست و چنان که شایسته بود از این نعمت الهى توجه و نگهدارى نکرد

اشاره آشکارتر از آن «مرتضى عبدالرسولى» است، موسیقیدان غالباً پشت پرده و سنتور نواز- «با اعتیادات خانمان برانداز و عیش و نوش هاى شبانه که تا صبح ادامه مى یافت، از آن نعمت پر ارزش الهى چیزى باقى نگذاشتبا این همه نام او در لابلاى برگ هاى تاریخ موسیقى سنتى نوآورانه مى ماندعبدالعلى وزیرى در چهارم خردادماه سال ۱۳۶۸ در تهران درگذشت.

آواز شماره یک

آواز شماره دو

آواز شماره سه

آواز و ترانه نمی دونی

پی نوشت:از دوستانی که اشتباهات تایپی رو گوشزد می کنند صمیمانه سپاسگزارم.

 

  • سیاوش اکبریان

ناصر عبدالهی در   دهم دی ماه 1349 خورشیدی در محله­ی سید کاکل در بندر عباس به دنیا آمد.  نام پدرش عبدالرحمن عبدالهی و کارگر بازنشسته بود و مادرش مهرنگاربندری نیایی خانه دار. سیزده ساله بود که به موسیقی علاقه­مند شد  و به این ترتیب از سال­های نوجوانی، فعالیت‌های هنری خود را در صدا و سیما و حوزه هنری سازمان تبلیغات اسلامی استان هرمزگان آغاز کرد.

وی کار حرفه‌ای را به طور جدی از سال ۱۳۷۴ خورشیدی آغاز کرد. در سال ۱۳۷۵ همراه با همسرش به تهران آمد. محمدعلی بهمنی شاعر هرمزگانی و دوست نزدیکش، وی را به انتشارات دارینوش معرفی کرد. پس از آن آلبوم‌های ناصر را این انتشارات ضبط و منتشر کرد.

ناصرعبدالهی در سوم آذرماه ۱۳۸۵ در بندرعباس به دلایل نامشخصی بی هوش و به کما رفت و پس از گذراندن ۲۷ روز در کما (بیمارستان هاشمی نژاد تهران) سر انجام در ۲۹ آذر ۱۳۸۵ در ۳۶ سالگی درگذشت.

او چهاربرادر و یک خواهر دارد. ناصر در هیجده سالگی با فهیمه غفوری اهل بندرعباس، ازدواج کرد و حاصل آن سه فرزند (دو پسر و یک دختر) به نامهای نوید،  نازنین و نامی است . نینا فرزند چهارم ناصر حاصل ازدواج او با فاطمه فهیمی است.

عبدالهی در ترانه‌های خود از کسی تقلید نمی‌کرد و صدایی منحصر به فرد داشت . بیشتر اشعار ترانه‌های او از سروده‌های محمدعلی بهمنی بود. در کار موسیقی به گفته خود وی تحت تأثیر سبک موسیقی ابراهیم منصفی بود. طوری که در سال‌های آغازین کار هنری ترانه‌های منصفی را بازخوانی می‌کرد.

پس از ارائه ترانه ناصریا منتقدان عبدالهی گفتند که این کاری اسپانیولی است و از ملودی‌های جیپسی کینگ برگرفته شده‌است، اما وی معتقد بود که چنین نیست، و این کار ریتم عربی دارد، ریتمی که بارها با سازهای دیگری نظیر عود، دهل، و دف نواخته شده‌ بود. اما تاکنون هرگز با گیتار نواخته نشده ‌بود، اما عبدالهی این کار را انجام داد.

ملودی ترانهٔ ناصریا سال ۱۳۷۶ ساخته شد. شعر این آهنگ به گویش بندری است و به گفته عبدالهی هدف از ساخت آن اعتراض ضد ظلم در جهان و نیز همدردی با ستمدیدگان جهان بوده ‌است . بر اساس متن شعر ناصریا اگر کسی قصد یاری مظلومی را داشته‌ باشد پس از تحمل سختی بسیار و دشواری‌های این راه در پایان پیروز خواهد شد.

آلبوم­های ناصر عبداللهی

بوی شرجی

هوای حوا

عشق است (همراه با پرویز پرستویی و محمدعلی بهمنی)

دوستت دارم

ماندگار

وی در ۲۹ آذر ۱۳۸۵ در بیمارستان هاشمی‌نژاد تهران درگذشت و در زادگاهش، بندرعباس به خاک سپرده شد. دلیل مرگ وی هرگز اعلام نشد و همچنان در ابهام است.مجری مراسم در مراسم سومین سالروز ناصریا ادعا کرد ناصر عبدالهی به قتل رسیده بود.

بر گرفته از ویکی پدیای پارسی

ناصر عبداللهی از زبان خودش (به نقل از خبرگزاری دانشجویان ایران_ایسنا)

زنده‌یاد ناصرعبدالهی می‌گفت: من بچه‌ی جنوب و بندرعباس هستم و طبیعتا از سبک موسیقی موجود در این منطقه تاثیر پذیرفته‌ام. سبک موسیقی من (به اعتقاد خودم) پاپ معنوی نام دارد، سبکی که مشتمل است بر ترکیب موسیقی پاپ، موسیقی سنتی و موسیقی محلی بندرعباس.

به گزارش خبرگزاری دانشجویان ایران (ایسنا)، این خواننده موسیقی پاپ در گفت‌وگویی تفصیلی در اواخر سال 80، از نحوه ورودش به این عرصه و خاطرات‌اش سخن گفته بود. 

وی در ابتدا به تولدش در بندرعباس اشاره کرده و گفته است: دهم دی ماه سال 1349، ساعت 10 صبح! درشهر بندرعباس متولد شدم؛ در یک خانواده‌ی ساده، معتقد و هنردوست. یک خواهر و چهار برادر دارم و فرزند سوم خانواده‌ام. پدرم همواره احیا کننده‌ی موسیقی در خانه‌ی ما بود و درکنار تشویق ما برای پرداختن به موسیقی، قرآن را نیز سفارش می‌کرد و آن را با صوتی خوش تلاوت می‌کرد.

درباره‌ی سالهای نوجوانی

تحصیلات خود را در بندرعباس گذرانده‌ام و از سالهای نوجوانی در صدا و سیما، در حوزه‌ی هنری سازمان تبلیغات اسلامی و امور تربیتی استان هرمزگان فعالیت‌های هنری خود را با اجرای برنامه‌های هنری و فرهنگی آغاز کردم.

باید بگویم که در خانواده‌ای هنر دوست زاده شده‌ام و از همین رو تک تک افراد خانواده‌ام همواره در این زمینه حامی و مشوق من بوده‌اند.

خانواده‌ی من 

سال 1367 با همسرم آشنا شده و ازدواج کردم، به نظر من، شاعر باید عاشق باشد. برای رسیدن به درونش باید به چشمه‌ی الهی معرفت متصل شود.

اول بار که شعر گفتن را آموختم مربوط می‌شد به زمانی که عاشق همسرم شدم. دیدن او حس عشق را در من تقویت کرد و مرا به شعر رساند. عشق من به همسرم که با رسیدن به مرحله‌ی ازدواج وارد سطح تازه‌ای از آگاهی شد، طی سالهای 70 و 71 مرا به سوی عشق اصلی‌تر، رهنمون ساخت. عشق به خدا، از آنجا به بعد بود که تم‌های معنوی وارد سرودهای من شد. من و همسرم اواخر 1375 از بندرعباس به تهران آمدیم. اوایل زندگی در تهران برای ما دشوار بود اما تدریجا به آن عادت کردیم. پسر بزرگم نوید 11 ساله، دخترم نازنین 9 ساله، و پسر دومم نامی 6 ساله هستند.ناصر عبدللهی

به گفته‌ی مادر گرامی‌ام

به گفته‌ی مادر گرامی‌ام، هنگامی که نوزادی بیش نبودم، ایشان متوجه می‌شود که من همیشه با نوای موسیقی آرام می‌شوم و بدان توجه خاصی نشان می‌دهم. از همان دوران نوزادی، به گفته‌ی مادرم، با شنیدن موسیقی نگاهم را به نقطه‌ای می‌دوختم و سراپا به آن گوش جان می‌سپردم.

 

نخستین استاد من

از هنگام کودکی تا زمان حاضر، ارتباطم با موسیقی به هیچ وجه قطع نشده است و می‌توانم بگویم که نخستین استادم در این زمینه، برادر بزرگ آقای محمد طیب عبداللهی بوده است. او با ساز ملودیکا مسلط بود و آن را به خوبی می‌نواخت. هنگامی که او سرگرم نواختن بود، ‌من با حرص و ولع عجیبی به انگشتانش خیره می‌شدم و با چشم و گوش فواصل موسیقیایی را درک می‌کردم و به خاطر می‌سپردم، از اینجا بود که با یک ساز واقعی آشنا شدم، هر روز که می‌گذشت، تشنگی‌ام بیشتر و عشق من به ساز و موسیقی افزون‌تر می‌شد.  

اجازه نداشتم به این ساز دست بزنم

«ملودیکا»ی برادرم برایش بسیارعزیز بود. زیرا هدیه‌ای بود از سوی پدرم به او، تا بدین وسیله برادرم را به فعالیت درعرصه‌ی موسیقی بیشتر تشویق کرده باشد و الحق که همین گونه هم شد. من که تشنه‌ی موسیقی بودم، اجازه نداشتم که به این ساز عزیز! دست بزنم، گرچه برادرم از سر مهر، گاه گاهی به من اجازه می‌داد که از آن استفاده کنم.

بزرگتر که شدم

پس از آن، به اتفاق یکی از دوستان عزیزم، آقای عظیم قادری نژاد به تمرین موسیقی پرداختم، آن هم با سازی تقریبا همانند ملودیکای برادرم، ولی بزرگتر و مجهزتر از اکوتوریسم، در مدرسه‌ی راهنمایی بودم که به تشویق یکی از معلم‌هایم، عهده‌دار تشکیل گروه سرود مدرسه شدم. همزمان دوست عزیزم عبدالله سعیدی،‌ دستگاه ارگ خودش را در اختیار ما گذاشت و ما نیز با این دستگاه به مناسبت‌های گوناگون به اجرای برنامه می‌پرداختیم.

 پاپ جنوب

در ادامه‌ی فعالیت‌های موسیقیایی‌ام در بندرعباس، با شادروان استاد رضا روضه خوان واستاد احمد توحدی که در عرصه‌ی موسیقی پاپ جنوب جایگاه ویژه‌ای دارند، آشنا شده و همکاری‌های مشترکی با آنها انجام دادم. بدین ترتیب، فعالیتهای هنری من به گونه‌ای جدی‌تر ادامه یافت. من در محضر این استادان ارجمند به فراگیری موسیقی پرداختم و پس از فراگیری متدهای اولیه‌ نوشتن و خواندن نت و گام‌ها نزد شادروان استاد روضه خوان ریتم، را نیز نزد استاد توحدی آموختم.

در مرحله‌ای از فعالیت‌های موسیقیایی‌ام احساس کردم که باید ملودی‌ها را برای خوانندگان گروه سرودمان زمزمه کنم و گاه گاهی با صدای بلندتر به صورت آواز بخوانم. همزمان با این مرحله، تحت تاثیر سبک موسیقی و اجرای گیتار شادروان ابراهیم منصفی قرار گرفتم که شاعر، آهنگساز و خواننده‌ای کهنه‌کار در بندرعباس بود. آهنگ‌ها و ترانه‌های او غالبا محلی و بومی بودند و تاثیر فوق‌العاده و خاصی بر روی من باقی می‌گذاشتند. من ضمن علاقه‌مند شدن به گیتار، آهنگ‌های وی را تمرین می‌کردم و سعی داشتم از این استاد الگو بگیرم و سبک ایشان را دنبال کنم. با دقت در خوانندگی آن بزرگوار، متوجه ویژگی‌های ایشان می‌شدم و تلاش داشتم روی همن تکنیک‌ها کار کرده و حنجره‌ام را تقویت کنم.

چرا پاپ را انتخاب کردم؟

همانگونه که می‌دانید سبک‌های گوناگونی در موسیقی وجود دارد و هر کسی هم به فراخور ویژگی‌های فردی و شخصیتی‌اش به یک یا چند گونه از این سبکها علاقه‌ی بیشتری پیدا می‌کند. من هم از این قاعده مستثنی نبوده‌ام و طبعم بیشتر پذیرای موسیقی پاپ بود.

پاپ ایرانی، یک حرکت نوین

موسیقی پاپ ایرانی، حرکت نوین و تازه‌ای است که پویایی دارد و به جرات می‌توان اذعان کرد که روند این حرکت تا بدین جا خوب بوده و توانسته است جایگاه ویژه‌ای میان جوان‌ها ایجاد کند. این حرکت در راستای مقابله با تهاجم فرهنگی موفق بوده است وامیدوارم که سیر صعودی این هنر، خدای ناکرده به حرکتی نزولی بدل نشود.

به گزارش ایسنا، زنده یاد ناصرعبداللهی در بخشی از این گفت‌وگو که به نقل از «کتاب ستارگان موسیقی پاپ» در ادامه می‌آید معتقد است: برای پیشبرد موسیقی پاپ می‌بایست موارد زیرا را در دستور کار قرارداد:

1-نظارت دقیق و کارشناسانه‌ در مورد این سبک

2-تبلیغ گسترده برای شناساندن جایگاه واقعی این سبک به مردم

3-سرمایه‌گذاری یا اعطای وام به هنرمندان مستعد و کارآمدی که توانایی مالی برای ارائه اثر خوب را ندارند. نقطه ضعف موسیقی پاپ این است که بستر مشخصی ندارد و از هم گسیخته است و نقطه‌ی قوت آن نزدیک بودن به سلیقه و خواسته‌های جوان ایرانی است که بخش عمده‌ای از جمعیت ایران را تشکیل می‌دهد.

حس ششم دارم!

یک بار در دوران نوجوانی برای اینکه سر به سر مادرم بگذارم، به او گفتم چند نفر دارند دنبال نشانی منزل ما می‌گردند و قصد دارند به خانه‌ی ما بیایند بعد، همینطوری نشانی کامل این افراد خیالی را دادم و خودم از ترس فرار کردم و به منزل دایی‌ام رفتم، بعد از یک ساعت پدرم به دنبالم آمد وگفت: ‌تو چرا خانه نیامدی که به مادرت کمک کنی؟ من از ترس دروغی که به مادرم گفته بودم، ‌زدم زیر گریه. پدرم گفت: چرا می‌ترسی، بعدا فهمیدم که دقیقا همان افراد با همان مشخصاتی که من داده بودم به منزل ما آمده بودند. من این حس ششم را از همان موقع در وجود خودم شناسایی کردم.

اگر هنرمند نمی‌شدم 

اگر هنرمند نمی‌شدم و به موسیقی رو نمی آوردم، قطعا الان یک نجار بودم زیرا بوی چوب حس غریبی به من می‌دهد.

  ناصر عبداللهی

دو آلبوم من

تاکنون دو آلبوم مستقل به بازار موسیقی عرضه کرده‌ام: "عشق است" و "دوستت دارم". عشق است" زمستان 1378 به بازار عرضه شد. غزلیات این آلبوم که حال و هوایی عرفانی دارد توسط محمدعلی بهمنی سروده شده و تنظیم آهنگ‌ها را دکتر چراغعلی، شادمهر عقیلی، بهنام ابطحی و محمد رضا عقیلی انجام داده‌اند. صدای دلنشین و گرم دوست عزیز و هنرمند بسیار توانای سینما، پرویز پرستویی،‌ما بین ترانه‌ها، ‌غنا بخش آلبوم است. آلبوم "دوستت دارم" نیز کار بعدی من بود. خواننده‌ی همه‌ی ترانه‌ها خودم هستم. تنظیم آهنگها را نیز دوست عزیزم ابطحی و همین طور خودم انجام داده‌ایم.

محبوب‌ترین آلبوم من

با نظرسنجی‌هایی که تاکنون صورت گرفته، مشخص شده است که محبوب‌ترین و پرمخاطب‌ترین آلبوم من "دوستت دارم" است و گمان می‌کنم که دلیل این محبوبیت، متفاوت بودند آن با کارهای موجود است.

ناصریا

همه می‌گویند "ناصریا" کاری اسپانیولی است و از ملودی‌های جیپسی کینگ برگرفته شده است، در حالی که واقعیت غیر این است و "ناصریا" به هیچ وجه تعلقات اسپانیایی ندارد. این کار ریتم عربی دارد، ریتمی که بارها توسط عود،‌دهل،‌دف عربی نواخته شده و تاکنون هیچ گاه توسط گیتار نواخته نشده بود. اما من این کار را انجام دادم. ملودی ترانه‌ی "ناصریا" سال 1367 ساخته شد. آن سال من به کنکاشی در مورد ظلم رسیده بودم؛ ظلمی که در دنیا وجود داشته و دارد و برای همدردی با مظلومان جهان این کار را ساختم. در متن شعر "ناصریا" می‌گویم اگر کسی به اسم ناصر بودن قصد یاری مظلومی را داشت باید سختی بسیاری را متحمل شود و مبارزات بسیاری با نفس خویش داشته باشد و در نهایت در سایه‌ی توجهات پروردگار پیروز خواهد شد.

پاپ چگونه به وجود آمد؟

به صورت خودرو و خود جوش، یعنی در سال‌های بعد از انقلاب در این دوران نه منابع تئوریکی در اختیار علاقه‌مندان قرار داشت، نه فرهنگی که بشود براساس آن رشد کرد و به بلوغ رسید. پس خواننده‌های ما با رجوع به درونیاتشان، این موسیقی را که ریشه در پاپ سالهای پیش از انقلاب دارد، متولد ساختند. در نتیجه اگر کسی شباهت صدای خود به یک خواننده قدیمی را تقویت کرده و از این طریق پا به عرصه‌ی موسیقی گذاشته، به سبب شرایط مورد بحث، نمی‌توان او را در این زمینه محکوم کرد و مقصر دانست،‌ زیرا چنین هنرمندی اقتضای طبیعت را رعایت کرده و بس.

مرا هم متهم کرده‌اند

من را هم به "شبیه خوانی" متهم کرده‌اند! می‌گفتند: لحظاتی از صدای تو شبیه فلان خواننده است، بعضی وقت‌ها نیز از فلان خواننده تقلید می‌کنی و مواقعی هم کارهایت شبیه کارهای نعیم افغانی است در مقابل این اتهامات شروع به تحقیق کردم و نهایتا به این موضوع پی بردم که چرا برخی اینگونه درباره‌ی صدای من می‌اندیشند. من اساسا دنبال حرفهای تازه و کارهای نو هستم و از تقلید و شبیه خوانی خوشم نمی‌آید.

خوانندگان محبوب من

از میان خوانندگان موسیقی سنتی دوستدار کارهای استادمحمدرضا شجریان و علیرضا افتخاری هستم، ضمن اینکه برای من جاذبه‌ی موجود در صدای عبدالرسول کارگشا بیشتر از سایرین است. از میان خوانندگان موسیقی پاپ نیز صدای علیرضا عصار را بیش از همه دوست دارم. کار او، ملودی‌هایش و سبک خواندنش در کاست اول نو بود، اما از کاست دومش فقط یک قطعه را پسندیدم. ملودی های کاست اول محمد اصفهانی در عین دلنشین بودن، غم‌انگیز و محزون بود. در آلبوم "فاصله" کارهای قشنگ‌تری از ایشان شنیدم.  

پیشگامان موسیقی پاپ

فضای کار موسیقی پاپ توسط عزیزانی همچون فرید شب‌خیز ، کوروش یغمایی و علی درخشان باز شد. البته در آغاز آنچه که اجرا می‌شد موسیقی پاپ نبود، بلکه اجرای ردیف‌های آواز ایرانی بود، با سازهای مدرن، از آن هنگام، من مشغول مطالعه و بررسی روی سبک‌های موسیقی بودم و براساس مطالعات تئوریک واحساسات درونی‌ام، پروسه‌ای را در خصوص طرح‌های فرهنگی و موسیقیایی در ذهنم تدوین کردم که امروز به مسیر حرکت من در عرصه‌ی هنر تبدیل شده است.

انتخاب اشعار ترانه‌هایم

اشعار ترانه‌هایم را براساس مطالعاتم انتخاب می‌کنم، در میان شعرای معاصر آثار محمدعلی بهمنی و پرویز اعتصامی را خوانده‌ام. در بین شعرای قدیمی نیز عاشق آثار حافظ و مولانا هستم. تا به امروز سطح معلوماتم ایجاب نمی‌کرد از اشعار این دو بزرگوار استفاده کنم. اما از امروز به بعد به طور قطع گریزهایی به دیوان شاعران عارفی که بر تارک تاریخ ادبیات ایران قرار دارند، ‌خواهم زد.

ملودی‌های شرقی من

ملودی‌های ترانه‌های من شرقی هستند مثل "یانی"‌و "پیترگابریل" و دیگر استادانی که با این نوع ملودی‌ها در جهان مطرح شدند، دوست دارم با ملودی های مشرق زمین کار کرده و حرف‌هایم را بزنم.

تقاضاهای من 

به‌عنوان یک بندرعباسی از اهالی این شهر می‌خواهم "جنوبی" زندگی کنند؛ با راستی و بدور از دوز و کلک، مردم جنوب از اصالت واقعی برخور دارند، اصالت‌هایی که پرورش آنها می‌تواند ختم به راه معنویت شود.

از آنهایی که از شنیدن صدایم لذت می‌برند و سبک مرا قبول دارند خواهشم دارم: "دعا کنند همسرم در کنارم پایدار بماند" اگر او همفکر من نبود، اصلا پیشرفت نمی‌کردم منزل جایی است که انسان در آن رشد می‌کند و همسر من صبورترین زنی است که تا به امروز دیده‌ام،‌ پایداری و همراهی او باعث رشد ناصر عبداللهی شده است.

دعا کنند بتوانم در مسیر ارتقا و تقویت روحی باقی بمانم تا روز به روز بیشتر و بهتر خدمتگزار خلق باشم. 

کاست‌های بعدی

طرح چهار کاست بعدی‌ام را به طور کامل در ذهن دارم. بعد از "دوستت دارم"‌"بوی شرجی" را وارد بازار خواهم کرد. "بوی شرجی" در بردارنده قطعاتی به سبک پاپ محلی و قطعاتی فارسی با تمی‌ شاد است. در این کاست، از سبکی به نام "جعله" استفاده می‌شود که نوعی پاپ محلی است.

جعله" یعنی سفال نوازی، زمانی که موسی کمالی و احمد روان برای اولین بار در بندرعباس شروع به جعله نوازی کردند، نمی‌دانستند که "سفال نوازی" یک هنر جهانی است و در بسیاری از مناطق دنیا متداول است.

پرویز پرستویی را من انتخاب نکردم

من پرویز پرستویی را برای دکلمه کردن اشعار در کاست دوستت دارم انتخاب نکردم، ایشان توسط موسسه‌ی فرهنگی دارینوش که تاکنون کاست‌های مرا تهیه و منتشر کرده، انتخاب شدند. بعدا در حین کار،‌آشنایی بیشتری با پرویز پرستویی پیدا کردم و احترام من به ایشان چند برابر شد. زیرا او انسانی است که بی‌نهایت متواضع و فروتن است و به رغم موقعیتی که دارد هرگز خودش را نمی گیرد و در یک جمله "خیلی خاکی" است. من معتقدم صدای پرویز پرستویی به کاست "دوستت دارم" اعتبار خاصی بخشیده است.

ناصر عبداللهی همچنین معتقد بود: ساز وجودی مقدس بوده و اصولا موسیقی ریشه‌های معنوی فراوانی دارد. آنچه مسلم است، زایش موسیقی یک امر الهی بوده است و برای آرامش بشر و توجه دادن او به عمق وجود و عرفان، پدران سازهای امروزی در اعصا گذشته، ساکنین آفریقا و هند بوده‌اند، آن دسته از سازها و تم‌هایی که روشن کننده‌ی نقاط شادی آور روح بشر هستند، از آفریقا و دسته‌ای که نقاط معنوی روح انسان را جلا می‌بخشند از هند و مشرق زمین می آیند و در این بین، موسیقی اعراب و ایران نیز جایگاه ویژه‌ای دارند.

توصیه‌ به جوانها

جوانهای علاقه‌مند به کار در عرصه‌ی موسیقی پاپ، ابتدا باید مطمئن شوند که آیا واقعا به این نوع موسیقی علاقه‌مند هستند و یا فقط برای رسیدن به شهرت و معروفیت قصد فعالیت در این سبک از موسیقی را دارند. اگر صرفا به مورد دوم (شهرت) علاقه‌مند هستند، بهتر است که به دنبال این کار نیایند، چرا که به بیراهه خواهند رفت. اما اگر واقعا به این نوع موسیقی علاقه دارند، ابتدا باید با پشتکار‌، عزمی قوی و شکیبایی بسیار گام به جلو بگذارند.

چند ترانه­ی به یاد ماندنی از ناصر

ستاره بود، از آلبوم بوی شرجی

من خودمم، از آلبوم دوستت دارم

یکی از همین روزا، از آلبوم دوستت دارم

ناصریا، از آلبوم دوستت دارم

پشت این پنجره­ها، از آلبوم دوستت دارم

یه روز دلم گرفته بود، از آلبوم دوستت دارم

نقاشی، از آلبوم هوای حوا

هوای حوا،از آلبوم هوای حوا

دلتنگ دلتنگم، از آلبوم ماندگار

منو ببخش، از آلبوم ماندگار

نارد ز یادم، از آلبوم ماندگار

راز، از آلبوم ماندگار

نارد ز یادم، (غیر رسمی با صدای ناصر و صدیقه عبداللهی و اسحاق احمدی)

 

  • سیاوش اکبریان

 

 

ماجرای ترانه­ی "مرغ سحر" (بخش نخست؛ ترانه سرا: ملک الشعرای بهار)
ماجرای ترانه­ی "مرغ سحر" (بخش دوم؛ آهنگ­ساز: مرتضی نی­داوود)
ماجرای ترانه­ی "مرغ سحر" (بخش سوم؛ قمرالملوک وزیری_1)
ماجرای ترانه­ی "مرغ سحر" (بخش چهارم ؛ قمرالملوک وزیری_2)

ماجرای ترانه­ی "مرغ سحر" (بخش پنجم ؛ قمرالملوک وزیری_3)

ماجرای ترانه­ی "مرغ سحر" (بخش ششم؛ قمرالملوک وزیری_4؛ به همراه 18 ترانه از قمرالملوک)

دکتر ناصرالدین پروین، می نوسید:

به زودی، ترانه­ی مرغ سحر به هشتاد سالگی {منظور سال نگارش این متن است؛ به تاریخ تازه، حدود نود سالگی­ست} خواهد رسید و آن گاه نیز چون امروز، سِحرِ مرغ سحر، ما را به همدلی و هم­آوازی واخواهد داشت.ناله­ی این مرغ بهاری را بهار خراسانی {ملکالشعرای بهار} در یک خزان سیاسی شنید. ناله­یی که گویی از پگاهی دور­دست آغاز شده و همه­ی شام­های پر ادبار را تا روزگار ما در نوردیده است.

                

کدام شام تاریک؟

خاطره­های شاعر و ترانه سرای نامدار، اسماعیل نواب صفا را می خواندم. دیدم اشاره­یی به آن خزان سیاسی کرده و ناله­ی بلبل هزار آوای سحر خیز؛ ملک الشعرا را مربوط به"حوادث دوران محمدعلی شاه و بستن مجلس شورای ملی و بلا تکلیفی مملکت در لحظاتی حساس" انگاشته است. وی، با اشاره به روایتی از زبان موسی نی داوود، می افزاید: "در غیر این صورت، رضا شاه پس از شنیدن این شعر و آهنگ، مجریان آن را مورد محبت قرار نمی داد"(2). گویی، نویسنده­ی ساده دل که خود در دوره­ی خودکامگی رضاشاهی زیسته، از کارهای او ناآگاه بوده، محبت او را به بازماندگان خود کامگی محمدعلی شاهی و تعیین مقرری برای سالار­الدوله، برادر خونریز و آزادی ستیزش را نمی­دانسته است. وانگهی، از زبان یکی از دو برادر سازنده­ی آهنگ مرغ سحر می گوید: " در واقع، ترانه­ایست که استاد بهار برای مخالفت با رضاشاه سروده است"(3) و این سخن با آن سخن نمی خواند.در باره­ی زمان سرودن مرغ سحر، به همین بسنده می کنم که بهار، سخنها به نثر و نظم در باره­ی دوره­ی مشروطه خواهی گفته و از سروده های آزادیخواهانه­ی خود یاد کرده است. در آنها، هیچ اشاره­ایی به آن ترانه، که بی درنگ پس از اجرایش در دلها نشست، دیده نمی شود. وانگهی، چنان­که خواهیم دید، در سال 1306 که برای نخستین بار اجرا شد، نام سراینده­ی ترانه را پنهان داشتند.

کسانی هم سرایش آن را به دوره­ی زندان یا پس از زندان و تبعید بهار منسوب داشته­اند که به کلی نادرست است. در آن هنگام، شاعر­_ اگر چه مغضوب دستگاه بود_ هنوز نمایندگی مجلس را بر عهده داشت. گفتنی ست که به روایت نیرسینا، یک ماه پس از ضبط مرغ سحر با صدای ملوک ضرابی، شهربانیِ رضاشاهی جلوی توزیع آن را گرفت(4).

  • سیاوش اکبریان

ماجرای ترانه­ی "مرغ سحر" (بخش نخست؛ ترانه سرا: ملک الشعرای بهار)
ماجرای ترانه­ی "مرغ سحر" (بخش دوم؛ آهنگ­ساز: مرتضی نی­داوود)
ماجرای ترانه­ی "مرغ سحر" (بخش سوم؛ قمرالملوک وزیری_1)
ماجرای ترانه­ی "مرغ سحر" (بخش چهارم ؛ قمرالملوک وزیری_2)

ماجرای ترانه­ی "مرغ سحر" (بخش پنجم ؛ قمرالملوک وزیری_3)

 

با گروه همایون در پنجاهمین سالمرگ قمرالملوک وزیری

سهیلا میرزایی، ٤ دی ١٣٨٨

با توجه به کنسرت‌های مختلفی که گروه‌های موسیقی سنتی ایرانی در داخل و خارج از کشور اجرا می‌کنند، این اولین بار بود که تصانیف قمر به یاد وی توسط خواننده زن، یلدا یزدانی، اجرا می‌شد. به همین دلیل با استقبال حاضرین روبرو شد.

شهرزادنیوز:

یلدا یزدانی به عنوان خواننده گروه موسیقی کلاسیک همایون در ماه نوامبر برای اجرای کنسرت‌هایی در آلمان، هلند و فرانسه به اروپا سفر کرد. این گروه به یاد پنجاهمین سالمرگ بانو قمرالملوک وزیری تصانیفی را از او انتخاب و بازخوانی کرد. با توجه به کنسرت‌های مختلفی که گروه­های موسیقی سنتی ایرانی در داخل و خارج از کشور اجرا می کنند، این اولین بار بود که تصانیف قمر به یاد وی توسط خواننده زن، یلدا یزدانی، اجرا می‌شد. به همین دلیل با استقبال بسیار و پرهیجان مردم حاضر در سالن روبرو شد.یلدا یزدانی که از کودکی با شعر و موسیقی زندگی کرده است، از دوران نوجوانی و جوانی به سرایش چهارپاره و غزل پرداخت و همزمان به خواندن آواز نیز علاقه نشان داد. اما پس از انقلاب زنان اجازه‌ی اجرا، خصوصا تک‌خوانی، نداشتند، بنابراین در این دوره نه تنها تشویقی در کار نبود بلکه این نوع استعدادها سرکوب نیز می‌شدند.به یاد قمر

از یلدا یزدانی در مورد چگونگی گرایش جدی اش به خوانندگی می پرسم.

ـ زمانی که دانشجو بودم، به علت آشنایی با دانشجوهای باتجربه تر، توانستم به مرکز حفظ و اشاعه موسیقی رفت و آمد کنم و سپس در کلاس‌های استاد پریسا حضور داشته باشم و نخستین درس‌های جدی آواز را بیاموزم.

 ـ از اساتید خود بگویید، با کدامیک همخوان تر شدید و توانستید فضاهای مشترکی را تجربه کنید؟

 ـ به جز بانو پریسا از کلاس های مختلف اساتید دیگری چون هنگامه اخوان، نصراله ناصح پور، محمود خادم و محمدرضا لطفی نیز بهره برده­ام که هر یک سرشار از اطلاعات موسیقیایی خوبی بودند و من با استاد ناصح پور و استاد محمدرضا لطفی هم­خوان تر بودم ولی کسی که مرا به دنیایی که امروز در آن زندگی می­کنم نزدیک کرد، آقای مهران مهرنیا بود. آشنایی با ایشان و سپس آشنایی و شاگردی مستقیم و غیرمستقیم استاد طالع همدانی اثرگذارترین­ها در زندگی هنری من بودند. مهران مهرنیا نقش بزرگی در زنده نگاه داشتن نام تصنیف سازان بزرگی چون عارف قزوینی و امیرجاهد داشت که هم نسل بانو قمرالملوک وزیری، ملوک ضرابی و مرتضی خان نی­داوود بودند. پس با این دو همرنگ­ترم. چون من و همسرم عاشقانه با دنیای استاد طالع همدانی پیوند می­خوریم. ما هفت سال در کنار استاد خاطره­هایش را مرور می کردیم و نسل خود را به نسل او که بیش از نیم قرن از ما با تجربه­تر بود، نزدیک می کردیم.

ـ چطور شد که به بازخوانی کار قدما پرداختید و چرا قمرالملوک وزیری برایتان پررنگ تر مطرح شد؟

 ـ به قول پژمان بختیاری: صد قرن هزار ساله باید / تا یک قمرالملوک زاید

قمر اساسا پر­رنگ است. او علاوه بر شهامت و مهربانی و انسان دوستی­ای که داشت، از صدای بسیار قوی و لطیف و وسیع و پرحجمی برخوردار بود و همه­ی اینها در یک حنجره!زندگی کردن در فضایی این­چنینی تو را به دنیایی می­کشاند که پر از خاطره­هاست و طبیعی است که وقتی می­بینی آن­همه ملودی ناب از قدیم داریم که نسل ما حتی یک بار نشنیده­اند، پس چرا اجرا نشوند؟ چرا بازخوانی نشوند؟ چرا یاد قمر را زنده نگه نداریم؟ زنی که در زمان خود با شکستن تابوی حجاب زن و صدای زن، روی صحنه ظاهر می شود.

ـ با توجه به اینکه هنرمند زن فعالی هستید آیا محدودیت­هایی متوجه فعالیت­های شما می شود؟

  • سیاوش اکبریان