ماجرای ترانهی "مرغ سحر" (بخش ششم؛ قمرالملوک وزیری_4؛ به همراه 18 ترانه از قمرالملوک)
ماجرای ترانهی "مرغ سحر" (بخش نخست؛ ترانه سرا: ملک الشعرای بهار)
ماجرای ترانهی "مرغ سحر" (بخش دوم؛ آهنگساز: مرتضی نیداوود)
ماجرای ترانهی "مرغ سحر" (بخش سوم؛ قمرالملوک وزیری_1)
ماجرای ترانهی "مرغ سحر" (بخش چهارم ؛ قمرالملوک وزیری_2)
ماجرای ترانهی "مرغ سحر" (بخش پنجم ؛ قمرالملوک وزیری_3)
با گروه همایون در پنجاهمین سالمرگ قمرالملوک وزیری
سهیلا میرزایی، ٤ دی ١٣٨٨
با توجه به کنسرتهای مختلفی که گروههای موسیقی سنتی ایرانی در داخل و خارج از کشور اجرا میکنند، این اولین بار بود که تصانیف قمر به یاد وی توسط خواننده زن، یلدا یزدانی، اجرا میشد. به همین دلیل با استقبال حاضرین روبرو شد.
شهرزادنیوز:
یلدا یزدانی به عنوان خواننده گروه موسیقی کلاسیک همایون در ماه نوامبر برای اجرای کنسرتهایی در آلمان، هلند و فرانسه به اروپا سفر کرد. این گروه به یاد پنجاهمین سالمرگ بانو قمرالملوک وزیری تصانیفی را از او انتخاب و بازخوانی کرد. با توجه به کنسرتهای مختلفی که گروههای موسیقی سنتی ایرانی در داخل و خارج از کشور اجرا می کنند، این اولین بار بود که تصانیف قمر به یاد وی توسط خواننده زن، یلدا یزدانی، اجرا میشد. به همین دلیل با استقبال بسیار و پرهیجان مردم حاضر در سالن روبرو شد.یلدا یزدانی که از کودکی با شعر و موسیقی زندگی کرده است، از دوران نوجوانی و جوانی به سرایش چهارپاره و غزل پرداخت و همزمان به خواندن آواز نیز علاقه نشان داد. اما پس از انقلاب زنان اجازهی اجرا، خصوصا تکخوانی، نداشتند، بنابراین در این دوره نه تنها تشویقی در کار نبود بلکه این نوع استعدادها سرکوب نیز میشدند.
از یلدا یزدانی در مورد چگونگی گرایش جدی اش به خوانندگی می پرسم.
ـ زمانی که دانشجو بودم، به علت آشنایی با دانشجوهای باتجربه تر، توانستم به مرکز حفظ و اشاعه موسیقی رفت و آمد کنم و سپس در کلاسهای استاد پریسا حضور داشته باشم و نخستین درسهای جدی آواز را بیاموزم.
ـ از اساتید خود بگویید، با کدامیک همخوان تر شدید و توانستید فضاهای مشترکی را تجربه کنید؟
ـ به جز بانو پریسا از کلاس های مختلف اساتید دیگری چون هنگامه اخوان، نصراله ناصح پور، محمود خادم و محمدرضا لطفی نیز بهره بردهام که هر یک سرشار از اطلاعات موسیقیایی خوبی بودند و من با استاد ناصح پور و استاد محمدرضا لطفی همخوان تر بودم ولی کسی که مرا به دنیایی که امروز در آن زندگی میکنم نزدیک کرد، آقای مهران مهرنیا بود. آشنایی با ایشان و سپس آشنایی و شاگردی مستقیم و غیرمستقیم استاد طالع همدانی اثرگذارترینها در زندگی هنری من بودند. مهران مهرنیا نقش بزرگی در زنده نگاه داشتن نام تصنیف سازان بزرگی چون عارف قزوینی و امیرجاهد داشت که هم نسل بانو قمرالملوک وزیری، ملوک ضرابی و مرتضی خان نیداوود بودند. پس با این دو همرنگترم. چون من و همسرم عاشقانه با دنیای استاد طالع همدانی پیوند میخوریم. ما هفت سال در کنار استاد خاطرههایش را مرور می کردیم و نسل خود را به نسل او که بیش از نیم قرن از ما با تجربهتر بود، نزدیک می کردیم.
ـ چطور شد که به بازخوانی کار قدما پرداختید و چرا قمرالملوک وزیری برایتان پررنگ تر مطرح شد؟
ـ به قول پژمان بختیاری: صد قرن هزار ساله باید / تا یک قمرالملوک زاید
قمر اساسا پررنگ است. او علاوه بر شهامت و مهربانی و انسان دوستیای که داشت، از صدای بسیار قوی و لطیف و وسیع و پرحجمی برخوردار بود و همهی اینها در یک حنجره!زندگی کردن در فضایی اینچنینی تو را به دنیایی میکشاند که پر از خاطرههاست و طبیعی است که وقتی میبینی آنهمه ملودی ناب از قدیم داریم که نسل ما حتی یک بار نشنیدهاند، پس چرا اجرا نشوند؟ چرا بازخوانی نشوند؟ چرا یاد قمر را زنده نگه نداریم؟ زنی که در زمان خود با شکستن تابوی حجاب زن و صدای زن، روی صحنه ظاهر می شود.
ـ با توجه به اینکه هنرمند زن فعالی هستید آیا محدودیتهایی متوجه فعالیتهای شما می شود؟
ـ خوب طبیعی است که محدودیت های مختلفی وجود داشته باشد، همهی خوانندگان زن و مرد دلشان میخواهد کارشان از طریق رسانه ها با مردم ارتباط برقرار کند که میسر نیست.
ـ با توجه به اینکه مدیریت موسیقی معلولین را در وزارت بهزیستی کشور به عهده دارید، چه فعالیتهای ویژهای در این رابطه داشته اید؟
ـ ما در سازمان بهزیستی کشور بنیادی را راه اندازی کردیم که فعالیت های هنری مجموعه کسانی را که وابسته به این سازمان هستند، پی گیری میکند و به انجام میرساند. از جمله جشنواره بزرگ موسیقی معلولان کشور که سال پیش برگزار شد و تعدادی از آنان را که علیرغم نقص های مختلف عضوی شان، قادر به نواختن حرفه ای ساز مورد نظرشان بودند، به عنوان نمونه منتخبین مطرح کردیم.بخشی از این فیلم را در کنسرتی که در شهر اسن آلمان داشتیم، به نمایش گذاشتیم که حاضرین در سالن را بسیار تحت تاثیر قرار داد.اکنون در صدد اجرای کنسرت بزرگ معلولان ایرانی در اروپا هستیم.
به نقل از شهرزاد نیوز
صدیق تعریف: آلبوم اخیرم را به یاد قمرالملوک وزیری خواندهام
موسیقی ما: صدیق تعریف از کار بر روی آلبوم جدید خود که دومین کار به یاد قمرالملوک وزیری است، خبر داد. صدیق تعریف؛ خواننده سنتی و پیشکسوت گفت: در حال حاضر مشغول آماده سازی و ضبط یک آلبومی هستم که مدتها پیش تمرین آن را شروع کردهایم و آماده ضبط شده است.این آلبوم به یاد قمرالملوک وزیری بانوی بزرگوار آواز ایران کار شده است. ۱۰ سال پیش هم آلبوم دیگری به یاد این بانوی بزرگوار به نام ماه بانو راهی بازار موسیقی کرده ام.{این آلبوم در سال 1378 منتشر شد.با همکاری :اردشیر کامکار، کیوان ساکت و ارژنگ کامکار.آلبوم "ماه بانو"، شامل بخشهای زیر بود:
1_ تصنیف آتشی در سینه دارم جاودانی
آهنگ مرتضی نی داوود/شعر پژمان بختیاری
2_ ساز و آواز غم انگیز
شعر باباطاهر
3_ تصنیف آتشی در سینه دارم جاودانی
آهنگ مرتضی نی داوود/شعر بهادر یگانه
4_ تصنیف شانه بر زلف
شعر و آهنگ عارف قزوینی
5_ رنگ دشتی (با کلام)
آهنگ ها رضا محجوبی،استاد صبا/اشعار دکتر موحد، رهی معیری
6_ تصنیف قدیمی
برگرفته از روایت استاد بهاری و روایات قدیمی و شعر دهقان سامانی
7_ تصنیف بس کن ای دل
آهنگ مرتضی نی داوود/شعر پژمان بختیاری
8_ تصنیف باد خزانی
شعر و آهنگ عارف قزوینی
9_ تصنیف شبی یاد داری
آهنگ مرتضی نی داوود/سعدی}دیق تعریف در ادامه میگوید:
آلبوم اخیر که قرار است به زودی تمرین و ضبط شود {هم}، در ارتباط با همین بانوی ارجمند خواهد بود.این خواننده اظهار داشت: این آلبوم بازآفرینی یکسری از آثار قدیمی و یکسری آثار خود قمر و چند اثر جدید است. در حقیقت تنظیم و ساختکارها را بر اساس فضاسازی موسیقی سنتی ایران تمرین و بازآفرینی خواهد شد و تلاش بر این است که حال و هوای اجرایی این کارها به حال و هوای همان دوران نزدیک شود.وی اشاره کرد: قرار است در اجرای این آلبوم چند تن از دوستان موسیقی دان از جمله کیوان ساکت با من همکاری داشته باشند. این آثار از آهنگسازانی چون مرتضی نیداوود آهنگساز و نوازنده چیره دست تار و محمد علی امیر جاهد است.
تعریف ادامه داد: اشعار این آلبوم از فروغی بسطامی، حافظ، سعدی و... است. هنوز نامی برای این آلبوم در نظر گرفته نشده است ولی نامی برای آن انتخاب خواهد شد که یادآور نام بلند این بانوی بزرگوار باشد.این هنرمند خاطر نشان کرد: ما علاوه بر بانوان هنرمند و برجستهای که در حوزه فرهنگ و هنر کشور داشته و داریم می توان به دو تن از شاخص ترین آنها قمرالملوک وزیری و فروغ فرخزاد که از تاثیرگذار ترین بانوان عرصه فرهنگ و هنر بودهاند اشاره کنیم. فکر می کنم روزی در مورد فروغ هم باید دینم را ادا کنم و امیدوارم توانایی ها و امکانات آن کار نیز برایم فراهم شود تا بتوانم آلبومی به یاد آن بزرگوار نیز فراهم کنم.
به نقل از وبسایت موسیقی ما
کنسرت گروه همراز که به یاد ماه نام داشت و به یادمان قمر برگزار شد
و همچنین کنسرتی که در سال گذشته برگزار شد.با عنوان یادواره قمرالملوک و با آواز بانو هنگامه اخوان
مهناز سید جواد جواهری، نویسندهی کتابهای شبهای گراند هتل و گوهر یکدانه، عشق در سالهای مشروطه و.. "با ماه در آواز" است؛ کتاب اخیر، روایتی داستان گونه از زندگی قمرالملوک است.
بـا مـاه در آواز
مهناز سید جواد جواهری
نشر البرز
ویراستار : آزاده جولایی
چاپ اول : زمستان 1387
شمارگان : 1500 نسخه
بها : 5500
328 صفحه
حرفهای نویسنده:
این داستان تکوین یک تکچهره نیست.تکوین مختصری از اوضاع سیاسی اجتماعی و فرهنگی یک دوران است؛ دورانی از زندگی قرن حاضر.
به نام آن یگانه مهربان
خداوند آفریدگار هنر
خیلیها انگیزه مرا از نگارش این اثر پرسیدند.
-حالا چرا قمر؟
این سوال مکرری بود که خودم خیلی به آن فکر کردم و عاقبت پاسخ آن را یافتم.شاید همه چیز برمیگردد به اتاق پنجدری خانه عین الدوله؛ خانه رویایی و فراموش نشدنی کودکی شاعرانهی من.هنوز هم وقتی چشمانم را بر هم میگذارم میتوانم آنجا را در آینهی خیال مجسم کنم.
اتاق پنجدری را با آن پنجرههای ارسی که شیشه های رنگین داشت؛ همینطور نقاشی بزرگی که تصویری از یک شکارگاه بود و بر روی دیوار، نقش شده بود.قاب آن گلهای گچی بود کار دستان هنرمند استاد اکبر. دست زیر این تابلو و پایین رف بزرگی که روی آن ظرفهای عتیقه را چیده بودند، یک گرامافون شیپوری قدیمی بود.هنوز مارک آن را به خاطر دارم_اکوفن_. گرامافون جعبه چوبی قشنگی داشت و در کناری از جعبهی آن صفحههای قدیمی را چیده بودند.
این گرامافون، حس وسوسهگری به من القا میکرد؛ تا دور و برم خلوت میشد سراغ آن میرفتم. به خصوص بعدازظهرهای کسالتآور تابستان.خوب به خاطر دارم در میان آنهمه صفحهای که کنار جعبهی این گرامافون چیده شده بود، صفحههایی که نام خانم قمرالملوک وزیری بر روی آن به چشم میخورد ناخواسته مرا به تعمق وا میداشت و مرا به جذبهای غریب فرو میبرد.
وقتی آن صفحهها را روی گرامافون میگذاشتم احساس عجیبی به من دست میداد که وصف ناشدنی بود.انگار آن صفحهها، گلهای خشک شدهای بودند که وقتی روی گرامافون مینشستند، تبدیل به گلهای با طراوتی میشدند که همان عطر و طراوت روزهای تازگیشان را پیدا میکردند.
ته ردیف صفحهها عکس کوچک قاب شدهای از خانم قمرالملوک وزیری با تاجی از الماس در نمای نیمرخ داخل جعبه آینهی گرامافون قرار داشت که آنهم همین حس را به من القا میکرد.انگار این تصور گمشدهای بود که میشناختمش و میخواستم پیدایش کنم؛ اما هیچ در مورد او نمیدانستم.تا اینکه همان حس قدیمی مرا واداشت که پس از سالها از جایی شروع کنم اما از کجا؟ نمیدانستم.
شاید باید در میان چهرههایی میگشتم که در کهنگی روزنامه ها زرد شده بودند و یا آنانی که روزگاری با او بودند و حالا نبودند و اگر بودند پس از آنکه به سختی یافتمشان دست مساعدت مرا پس زدند.
با همه این سختیها من دلسرد نشدم و به یاری خدای مهربان شروع کردم.از هر جا که میشد تکه پارهای فراهم آوردم تا شاید تصویری هر چه شبیهتر او را، با قلم ناتوان خود ترسیم کنم.آرام آرام از او نوشتم؛ از او و نه از هنر او که ساده فراموش شد آنچنان که وحشت آور است.
با آنکه در نهایت مایل نبودم حریم خصوصی این خانم هنرمند آزاداندیش و شاید سرکش را در برابر چشمها به نمایش بگذارم اما دلم نیامد به همین سادگی بگذارم فراموش شود. برای همین، بار دیگر او را از میان گرد و غبار روزهای گذشته بیرون کشیدم.از کودکیاش نوشتم همانطور که بود؛ یتیم خرسالی محروم از سایهی پدر و مادر که محبت را میشناخت.
همینطور، از نوجوانی او نوشتم و از عشقی که به خواندن داشت؛ عشق شورانگیزی که هیچ عشقی نتوانست در قلب او جایگزینش شود، حتی عشق موسیو اصغر_ مردی که عاشقانه قمر را میخواست_ و قمر اما مردمی را که به دنبال عاطفه و مهربانیهای او بودند.
هنرمند مهربانی که میخواند تا ببخشد به کودکان بیپناه و به مادرانی که چشم به دستان سخاوتمندش داشتند؛ تا آنجا که دعوت ام کلثوم خوانندهی شهیر مصری را رد کرد و از خانه مسکونیاش چشم پوشید تا با آوای مهربانی خود پاسخگوی انتظار آنان باشد.
این، همان آوای مهربانی بود که با شتاب روزها کمرنگتر و کمرنگتر شد.آوایی که نوارش {صفحاتش} در اداره رادیو پاک شد و خاطرهی آن با رنجی بزرگ در قلب او ماند و گاه به صورت قطره اشکی در چشمان محزون او متجلی شد.با وجود همه اینها، از آنچه کرده بود هرگز پشیمان نشد.خودش گفته است "من ثروتی ندارم؛ هیچ چیز، اما دلهای یتیمانی را دارم که بخاطر مرگ من از غم مالامال میشوند.چشمهایی را دارم که در فقدان من اشک میریزند.همان دختر و پسرهایی که لبخند و مهر مادر را ندیدند.همانها که با پول من پرورش یافتند و شوهر کردند، داماد شدند و حالا به جای آنکه در خانههای فساد یا زندانها به سر برند، آدمهای خوشبختی هستند.
وقتی من آنها را بزرگ میکردم پای آینه و شمعدان عروسیشان با تمام احساس و وجودم، با شادی زندگی آنان آواز میخواندم و دست میزدم و شاید گاه میرقصیدم.آنها تنها بودند اما من تنهایی را در وجود آنها میکشتم.
مهناز سید جواد جواهری
و سخن آخر
در همهی نوشته هایی که گردآوری کردم نقاط مشترکی هست که گاهی هم تکراریست؛ چراکه سعی کردم هر آنچه دربارهی قمر نوشته و گفته شده را یکجا جمع کنم و جدا کردن سخنهای تکراری، از زبان راویان مختلف، آسان نبود.در ابتدای این نوشتار اشاره کردم که آنچه قمر را ماه موسیقی ایران کرد، ترانهی مرغ سحر نبود بلکه شخصیت، منش و نوع زندگی که انتخاب کرد و فدای آن نیز شد (مرگ در 54 سالگیست) و همینطور رشادتهایی که داشت و شاید در آن زمان در کمتر مردی می شد یافت؛ دستگیری از مستمندان و همهی آنچه که خواندید بود.
نکتهای که بر من مجهول ماند، این بود که چرا قمرالملوک را کنار گذاشتند؟ چرا صفحاتش در رادیو پاک شد؟ چرا وقتی دچار فقر شد کسی به او کمک نکرد؟ چرا تنها شد؟ مگر به شهادت همهی راویان، دستگیر مستمندان نبود؟! با وجود اینهمه موسیقیدان، شاعر و یا مردم عادی که زمانی نزدشان محبوب بود، چرا اینهمه غریب و بیکس و تنها ماند و مرد و به خاک سپرده شد؟
به هر حال، اگر قمر در اواخر زندگی و مرگش مورد بی مهری و بی توجهی قرار گرفت، در دوران اخیر، هنرمندان زیادی از او به روشهای مختلف، قدردانی کردند (همانطور که خواندید و دیدید)؛ قدردانیای که مسلما در خور و شایستهی آن بانو بوده، هست و خواهد بود.روحش شاد باد
در میان تمام فایلهایی که داشتم و یا از اینترنت پیدا کردم مطمئن شدم که بخش دوم تصنیف "مرغ سحر" که منتسب به قمر است، یا صدای بانو ملوک ضرابی ست و یا خواننده ای به نام ایران الدوله (هلن).چند ترانه از بانو ملوک ضرابی را کنار هم گذاشتم ( کوتاه از هر کدام)؛ به اضافهی بخش اول و دوم "مرغ سحر" و متوجه شدم گویا صدا ها همه یکیست و از آن مطمئنتر اینکه خواندهی بخش اول و دوم "مرغ سحر" _هر که بوده_یک نفر است.توضیح اینکه صدای بانو قمر نزدیک به سوپرانو و صدای بانو ملوک ضرابی، اگر تنور نباشد، آلتوست و همینطور بخش اول و دوم "مرغ سحر" در یک گام، با ساز یک کوک و یک ریتم اجرا شده و منطقی نیست بین اجرا، خواننده تغییر کرده باشد.و بلاخره در آخر، چند ترانه از ماه بانوی آواز ایران، قمرالملوک و فایل میکس شده ای از صدای بانو ملوک ضرابی، بشنوید.
چند ترانهی ترکیب شده از بانو ملوک ضرابی و دو بخش اول و دوم "مرغ سحر"
ترانه امان از این دل که داد
ترانه امان ز هجر رخ یار
ترانه عاشقی محنت بسیار کشید
ترانه آتشی در سینه دارم جاودانی
ترانه به گردش فروردین
ترانه در ملک ایران
ترانه فغان ز دوری نگار
ترانه گریه کن
ترانه گل پامچال
ترانه هزار دستان به چمن
ترانه جان من گفتمت
ترانه موسم گل
ترانه مطرب
ترانه نگار مست
ترانه شمع و پروانه
ترانه ز من نگارم
ترانه شاه من، ماه من
ترانه نرگس مست
اعلام مرگ قمرالملوک از رادیو (پانزدهم مرداد 1338)
بانو قمر در رادیو، بعد از بیماری و ناتوانی گفتاریاش
متن آوازها و ترانه های قمرالملوک؛ فایل پی دی اف