ماجرای ترانهی "مرغ سحر" (بخش پنجم؛ قمرالملوک وزیری_3)
ماجرای ترانهی "مرغ سحر" (بخش نخست؛ ترانه سرا: ملک الشعرای بهار)
ماجرای ترانهی "مرغ سحر" (بخش دوم؛ آهنگساز: مرتضی نیداوود)
ماجرای ترانهی "مرغ سحر" (بخش سوم؛ قمرالملوک وزیری_1)
ماجرای ترانهی "مرغ سحر" (بخش چهارم ؛ قمرالملوک وزیری_2)
خاطره ای از قمرالملوک وزیری از زبان بیژن ترقی:
" مرحوم پدرم،دوستی داشت از ثروتمندان معروف شهرستان یزد که هرچند یکبار، به خاطر ملاقات قمرالملوک وزیری به تهران میآمد و هدایای گرانبها و نفیسی به او تقدیم میکرد. یکی از دفعات که درست به خاطر دارم ایام فروردین و روزهای عید نوروز بود، با پدر قرار داشتند به ملاقات قمربروند، پدر مرا هم که پسر بچه ای ده، دوازده ساله بودم، با خود برد.همینقدر به خاطر دارم که اطراف منزل قمر مدتی انتظار کشیدیم، تا اینکه بالاخره با سر و رویی آراسته از منزل بیرون آمد. بلافاصله رو به دوست پدر کرد و گفت " قبل از آنکه به مهمانی برویم من کاری دارم که پس از انجام آن خواهیم رفت، اول آنکه من چیزهایی سفارش داده ام که میگیریم، بعد هم یک زحمت دیگری دارم که با شرمندگی خواهم گفت". خلاصه آنکه از مغازه ای دو صندوق در بسته تحویل گرفتند و در پشت ماشین قرار دادند. سپس خانم قمر به دوست پدرم گفت: می دانم دیر شده ولی زود تمام می شود، زحمت بکشید، مرا به جادهی شهر ری برسانید، چون یک کار کوچکی دارم، تا با خیال راحت نزد مهمانان شما برویم.در نیمههای جادهی شهر ری که در آن ایام بیابانی بیش نبود، مقابل دو خانهی مخروبه کاهگلی، ماشین را نگهداشتند.قمر در حال پیاده شدن بود که از {شنیدن} صدای ماشین، پردهی مقابل آن دو خانه مخروبه کنار رفت و تعدادی بچههای سه چهار ساله، با سر و روی ژولیده و لباسهای کهنه و مندرس، ذوقکنان بیرون دویدند و دستهای کوچک خود را به طرف قمر باز نگه داشتند.به راستی منظرهای بهت آور بود. قمر با آنکه به خاطر مهمانی از هر جهت خود را آراسته بود، گویی به استقبال عزیزان و فرزندان خود میرود؛ یک یک آنان را درآغوش گرفته، چهرههای دود زده و موهای درهم و غبارآلودشان را میبوسید و میگریست. به اشاره او صندوق ها را بیرون آوردند. کودکان حس میکردند باز، درهای خوشبختی به رویشان باز شده. شادی با قمر آمده بود. لباسها ، کفشها، جورابهای رنگین، بر سر دستها به پرواز در آمده؛ فریاد شادی کودکان نه {تنها} ما را که فرشتگان آسمان را به شادی و رقص آورده بود؛ من اگرچه کودکی بیش نبودم ولی از همان روز بود که عشق را شناختم " .
محمد جواد کسایی دربارهی قمرالملوک می نویسد:
از سنین نوجوانی در خانهی شوهرخالهی خود یعنی مجدالصنایع با هنرمندانی چون درویش خان،رکنالدینخان مختاری،حاجی خان عینالدوله (نوازندهی تنبک) و حسامالسلطنه آشنا شد. در جلسهای مرتضی نیداوود را دید و به کلاس درس او راه یافت. اولین کنسرت خود را به همراه تار نیداوود در گراند هتل تهران به سال 1303 اجرا کرد . قمر با بسیاری هنرمندان موسیقی و شاعران، دوستی و رفت و آمد داشت؛ از جمله میرزادهی عشقی. این شاعر وطن دوست، در تیرماه 1303 به دست مأموران حکومتی به قتل رسید. "قمر چند سال بعد، صفحهی گرامافونی در ابوعطا و حجاز به یاد عشقی ضبط کرد و همراه با ویولن حسین یاحقی این شعر را با لحن مؤثری خواند :
هزار بار مرا مرگ به این سختی است
برای مردم بدبخت، مرگ خوشبختی است
در ابتدای صفحه، صدایی که احتمالاً صدای حسین یاحقی است، گفته است:(به یاد شاعر ناکام میرزاده ی عشقی). صفحهی مذکور در ایران ضبط و در سال 1306شمسی در برلین تکثیر و به بازار عرضه شد. خرید و فروش و شنیدن این صفحه در دورهی رضاشاه چندان آزاد نبود و حتی الامکان جمع آوری می گشت."1
"یکی دیگر از صفحه های قمر با این شعر شروع می شود :
آخر ای ساقی سنگین دل خدا را تا به کی
خون دل در جام ما ریزی دمادم جای می
صدای قمر در صافی و درخشندگی و لطف و جذابیت نظیر نداشت. زمانی که قمر در اوج شهرت و افتخار بود صفحههایی از صدایش ضبط شد، این آهنگها در آن دوره بر سر زبانها بود و دوستداران بسیار داشت. متأسفانه، کارخانهای که این صفحات را می ساخت در جنگ جهانی از بین رفت و امروز صفحات نو از صدای او کمتر به دست میآید ."2
"برخی از تصنیفها که در نمایشنامههای رایج آن زمان مورد اجرا قرار میگرفت، در صفحه ضبط شد و به یادگار ماند؛ از آن جمله می توان تصنیف ماهور را نام برد که با این شعر از عشقی شروع می شود :
اکنون که مرا وضع وطن در نظر آمد
دیدم که زنی با کفــن از قبر درآمـــد
این تصنیف توسط قمر همراه با تار مرتضی نیداوود جزو ردیف صفحات کمپانی هیزمسترزویس ضبط شده است و مربوط به نمایش نامهی «شهریاران ایران» بود. ترانهی دیگری در اوضاع ایران پس از جنگ بینالملل اول و اواخر عهد قاجار سروده شده است که توسط قمر در حدود سال 1307 هجری شمسی در صفحه خوانده شد. شعر و آهنگ آن در نغمهی دشتی از امیرجاهد بود و با این شعرشروع می شود:
در مــلک ایــران،وین مـــهد شیران
تا چند و تا کی، افتان و خیزان
داد از جهالت خدا که قدر خود ندانیم
در زندگانی چراشبیه مردگانیم."3
"در زمان رضاخان سردارسپه، عارف قزوینی به همدان تبعید شد و بقیهی عمر را در نقطهی دورافتادهای از آن شهر با فقر و فاقه به سر برد. عارف در این مرحله از عمر مردم گریزان بود و تنها و بی کس می زیست و مانند «روسو»، صبح زود راه صحرا در پیش میگرفت و برلب جوبیار و سایهی درختی می نشست و با طبیعت راز و نیاز می کرد و شامگان به خانه برمی گشت. بیشتر اوقات در صمت و سکوتی آمیخته به بهت و حیرت فرو میرفت و آهسته با خود سخن می گفت:(ای داد و بیداد ،دیدی چه کردند؟ با چه پایی آمدند وبا چه دستی بردند! چه گوسفندانی که کارد به استخوانشان رسیده ،ولی دست و پا نمی زنند)؛..." 4
در این هنگام یعنی سال 1310، قمر برای اجرای کنسرت به سینمایی که تازه در همدان ساخته بودند، دعوت میشود.شب اول و دوم را عبدالله طالع همدانی این گونه شرح می کند:"یادم هست قمر یکی از غزلهای دانش بزرگ نیا را در دستگاه سهگاه با تصنیفی که آهنگ آن از آقای مرتضی نیداوود و شعرش از شادروان پژمان بخنیاری بود(ای دل آواره، باز شب آمد...) در آن شب خواند. غزل بزرگ نیا:
به پیش روی تو مه جلوهگر نخواهد شد
بیا که جلوه از این بیشتر نخواهد شد
ز بـــلبلان غزل خــوان بـــاغ آزادی
ز صد هزار یکی چون قمر نخواهد شد
شب دوم بود که مرحوم عارف در کنسرت حضور یافت. در تمام مدتی که قمر میخواند، عارف گریه می کرد.همهی مردم تحت تأثیر صدای قمر و وضع روحی عارف، به هیجان آمده بودند.بعد تمام گلها و گلدان نقرهای که از طرف فرماندار و بزرگان شهر تهیه شده بود، به پیشنهاد قمر به عارف تقدیم شد، ولی عارف قبول نکرد و تمام آنها را به خود قمر دارد و قمر آنها را به دیگران بخشید."5
این است سرگذشت نهضت موسیقی در دورهی مشروطه و سرآمدان این جنبش اجتماعی، فرهنگی، هنری، در این مقطع از تاریخ.
قمرالملوک وزیری علاوه بر همکاری مستمر با مرتضی خان نیداوود، با این نوازندگان نیز همراهی کرده است: مرتضی محجوبی، ابولحسن صبا، حسین یا حقی، ارسلان درگاهی، موسی نیداوود؛ و تصانیفی از عارف قزوینی، میرزادهی عشقی، وحید دستگردی، ایرج میرزا، ملکالشعرا بهار، پژمان بختیاری، محمدعلی امیرجاهد، موسی نیداوود، رضا محجوبی، ایرج میرزاو.. خوانده که تعدادی از آنها در گنجینهی موسیقی ایران موجود است.
سبک خوانندگی قمر را باید سبک سید حسین طاهر زاده و نزدیکترین صدایی دانست که از او تبعیت کرده است. روح الله خالقی در این باره می نویسد"به عقیدهی خودش [طاهرزاده] ، قمرالملوک با این که شاگرد او نبوده، ولی مثل این که غیر مستقیم از روش او تقلید کرده است. چنان که می گفت (وقتی صفحهاش را شنیدم، خیال کردم خودم میخوانم). همین تعریف استاد برای درک اهمیت مقام هنری قمر کافی است، تا در موقع خود به داستان او [قمر] برسم؛ زنی که در میان تمام زنهای معاصرخود و حتی نوازندگان امروز از همه برتر و والاتر است".6
قمر با تأسیس رادیو ایران شروع به خواندن آواز در این مرکز نمود و صدای او را این نوازندگان همراهی کردند:حبیب سماعی، مهدی خالدی، عبدالحسین شهنازی، مرتضی محجوبی، مرتضی نیداوود و ابوالحسن صبا.او در سال های پایانی دههی بیست با برادران معارفی و برخی دیگر از هنرمندان موسیقی رادیو به اجرای برنامه، پرداخت و در اوایل دههی سی، آخرین برنامهی خود را با تاراسماعیل کمالی ارائه کرد، و از آن پس بر اثر گرفتگی صدا و از دست دادن توان خوانندگی، منزوی و گوشه گیر شد."قمر هیچ گاه مادیات را نشناخت و از همان زمانی که در اوج شهرت بود و میتوانست ثروت اندوخته کند، درآمد خود را به محتاجان بخشید و او از این که روزی مورد حقناشناسی و فراموشکاری قرارگیرد، بیمی به خود راه نداد.او در اواخر عمر دچار تنگنای مادی شد؛ معدودی از دوستاناش در تهران نو خانهای چند اطاقه برای او خریدند،..." 7
عبدالرحمن فرامرزی در سرمقالهی روزنامه کیهان هجدهم مرداد1338 چنین نوشت:
"مرگ قمر؛ در روزنامهها تفصیل مرگ و نقل جنازه او و ممانعت پاسبان از رسیدن جنازهی او به قبرستان ظهیرالدوله را خواندید. قمر مرد، کسی بالای سر او نبود.ادارهی رادیو بسیار کوشید که تجلیل مصنوعی برای او درست کند و موفق نشد. از این همه خواننده، نوازنده، هنردوست، یک نفر به خود زحمت نداد که قدم رنجه دارد و نیم ساعت بر سر جنازه یا مزار قمر بیاید، پس هنردوستی ما دورغ است و این حرفهایی که راجع به تشویق هنر و هنرمندان می زنیم؛خود، آنها را باور نداریم. بعد از قمر مادر دهر هنرمندی از او والاتر کجا خواهد زایید که دیگر کسی با تشویق او، هنر دوستی خود را ثابت کند. شما نوزادان باغ وجود، نمی دانید قمر که بود. از آنهایی که روزگار عزت و جلال او را دریافته بودند بپرسید...، ولی آن قمر با آن حشمت و جلال در نهایت عسرت و آخرین حد گمنامی و بی چارگی مرد و نشان داد در این مملکت، هیچ برای انسان ذخیره نمی شود، غیر از پول و یا طایفه و جماعت نیرومندی که برای آدم، حشمت و جلال مصنوعی راه بیاندازند."
این بود گوشهای از سرگذشت و سرنوشت افتخارآمیز بانویی که در دوران سیاهی و تباهی، موسیقی این مملکت را و موسیقی دان این مملکت را شأن و ارج بسیار نهاد، اما هزاران افسوس که روش و منش او در زندگی انسانی و در هنرش، در نسلهای بعدی نه تنها تداوم نیافت که به فراموشی رفت.
ستارگان هنر بس دمیده اند و هنوز
شبان تیرهی عشاق، روشن از قمر است
منابع:
1-چشمانداز موسیقی ایران؛ ساسان سپنتا
2-یادی از هنرمندان (برنامه رادیویی)؛ روحالله خالقی
3- تاریخ تحول ضبط موسیقی در ایران؛ ساسان سپنتا
4-ایرج و عارف؛ نصرتالله فتحی
5-تماشا؛ عبدالله طالع همدانی
6-سرگذشت موسیقی ایران؛ روحالله خالقی
7-چشمانداز موسیقی ایران؛ ساسان سپنتا
مستندی از زندگی "قمرالملوک وزیری"، که به علت داشتن تکخوانی زن، برای اکران در چهارمین هفتهی فیلم فروغ، از وزارت ارشاد مجوز نگرفت؛ عصر روز چهارشنبه برای جمعی از هنرمندان، نویسندگان و روزنامهنگاران، در موزهی هنرهای معاصر به نمایش در آمد.{فیلم را تهیه کردم و دیدم؛ متاثر کنندهست}
در این فیلم (صدای ماه) هیچ تصویر متحرکی از "قمرالملوک وزیری" وجود ندارد چرا که منابع تحقیقی دربارهی زندگی قمر بسیار اندک است؛ چه عکس، چه نوشته و چه فیلم. حتی از فیلمی که با نام "مادر" در سال 1331 توسط اسماعیل کوشان در پارت فیلم ساخته شد و قمرالملوک وزیری در آن، نقش کوچکی بازی کرد نیز تصویری به یادگار نمانده است. از این فیلم که به دلیل شهرت قمر، فروش بالایی پیدا کرد و باعث نجات پارت فیلم از ورشکستگی شد، فقط یک نسخه موجود بود که آن هم در حادثهی آتشسوزی در یکی از سینماهای قدیمی تهران از بین رفت. به همین دلیل در حال حاضر هیچ فیلم مستندی که تصویر قمر را نشان دهد، وجود ندارد و فرحناز شریفی، کارگردان فیلم کوشیده است فضای سالهای حیات قمرالملوک وزیری را با تصاویری از دوران مظفرالدین شاه، وقایع مشروطه و دکتر محمد مصدق بازسازی کند و با بهرهگیری از عکسهای هنرمند، فیلم را بسازد.
حسین علیزاده، آهنگساز، پژوهشگر موسیقی و نوازندهی سهتار، پس از نمایش فیلم با اشاره به این که ساختن فیلمی مستند دربارهی قمرالملوک وزیری به دلیل ابعاد شخصیتی این هنرمند و هم کمبودن تعداد تصاویر باقیمانده از او کار بسیار دشواری است، گفت: "با وجود دشواریهای فراروی فیلم، حضور قمر در سراسر فیلم احساس می شود."
وی گفت: "صدای ماه، فیلمی دربارهی جاودانگی است. فیلمی که توانسته زوایای زندگی یک هنرمند را به تصویر بکشد و حس جاودانگی او را در مخاطب ایجاد کند."
علیزاده با اشاره به موانعی که در دستیابی علاقه مندان و پژوهشگران موسیقی به آثار باقیمانده از قمر وجود دارد، گفت: "قمر یک زن هنرمند است و امروزه میبینیم برپایی بزرگداشت زن تحت عناوین مختلف متداول شده. ما از زن ستایش می کنیم، اما برای فعالیتهایش شرط میگذاریم. برایش بزرگداشت میگیریم اما برای دامنهی فعالیت فرهنگیاش مرز میگذاریم و میگوییم حق داری این کار را بکنی و آن کار را نه. در چنین روزگاری سخت است فیلم ساختن دربارهی زن بزرگی چون قمر که نخستین زنی بود که پس از موسیقی مطربی قاجاری، به طور جدی روی هنر آواز کار کرد."
وی گفت: "در واقع قمر جزو شخصیتهای استثنایی است و نمیشود در جامعهای زن را بزرگ داشت، اما هنر او را نادیده گرفت."این پژوهشگر با اشاره به این که بزرگ بودن شخصیت قمرالملوک وزیری فقط در هنر خواندن، خلاصه نمی شود و او یک فعال اجتماعی نیز بود، افزود: "هنر، زندگیبخش است؛ چه در حیات و چه پس از آن. به همین دلیل است که میبینیم زنی که در زندگی واقعی خود آزادی را لمس نکرد، حتی در مرگش هم رها نبود؛ به نوعی که ما برای اولین بار است که تصویر گور قمر را در فیلمی مستند میبینیم، در هنر خود مرزها را میشکند و جاودانه میشود و بدون آن که تلاش کند، سالها پس از مرگش فیلمی دربارهی او ساخته می شود. او در واقع آزادی را حس نکرده، آزاده میشود."علیزاده همچنین گفت: "اگر زن، نیمی از جامعه است، چگونه است که حضورش در عرصههای مختلف نمیتواند کامل باشد."وی با تاکید بر این که قمرالملوک وزیریها، ثروتهای ملی به شمار میروند و جزو میراث فرهنگی و معنوی هستند، تاکید کرد: "ما به راحتی نمیتوانیم سرمایههای هنر ملی خود را نادیده بگیریم. منبع میراث خبر
در 14 و 15 آذر و 23 و 24 بهمن 1381، کنسرتی به مناسبت نود و هفتمین سال تولد قمرالملوک وزیری در تالار وحدت و سالن رودکی و فرهنگسرای ارسباران، توسط گروه نهفت به سرپرستی جهانشاه صارمی برگزار شد.
در بروشور این کنسرت، از زبان جهانشاه صارمی، می خوانیم:
قمرالملوک وزیری ( 1284-1338)
خواننده، شاگرد مستقیم مرتضی نیداوود و پرورنده غیر مستقیم مکتب آوازی سید حسین طاهرزاده، دارای قریحه عالی هنری درتوانایی های بیانی، تکنیک واحساس فوقالعاده وصاحب مقام انسانی متعالی . اودرتاکستان قزوین چشم به جهان گشود، پدرش سید حسن چهارماه قبل ازتولد اودرگذشته بود واز دامان گرم مادرش که طوبی نام داشت، بیش از8 ماه بهره مند نشد واز 8 ماهگی تحت تکفل وتربیت مادربزرگش خیرالنساء ملقب به افتخارالذاکرین قرارگرفت.ملا خیرالنساء، زنی بود مهربان، پرهیزکار ومومن که درحرمسرای ناصرالدین شاه روضه می خواند . قمر درمحیطی پرورش یافت که خواندن آواز، از ضروریات زندگی، یعنی وسیله امرارمعاش بود. قمرخردسال درهنگام شنیدن آواز خیرالنساء سکوت می کرد وسراپا گوش میشد ونغمات را درذهن خود میسپرد ودرهنگام تنهائی کوشش می کرد عینا آن الحان راتقلید کند. ازاین جهت خیرالنساء تصمیم گرفت قسمتی ازمراثی را به قمربیاموزد تا درهنگام مقتضی دوصدایی آنها رااجرا کنند .
قمرچون ازکودکی دربرابر گروه کثیری به مرثیه خوانی پرداخته بود، شهامت ودلیری بی مانندی پیدا کرد. هرگز دیده نشد که او دربرابرجمعیت هراسان شود وحق لغات را چنانکه باید ادا نکند. شانزده ساله بود که به داشتن صدایی خوش، و آوازی دلکش و دلپذیر مشهورشد. قمر با داشتن این امتیازات زمانی درک کرد که آوازخواندن ومقید به دستگاهی نبودن، رفته رفته صدایش را وحشی و بی بندوبار کرده است.این نکته را هنگامی دریافت که همراه با سازی به خواندن پرداخت. خود اودراین مورد می گفت " آشنایی گوش من به موسیقی اززمانی بود که درمنزل یکی از اقوام جلسات دوستانه هنری تشکیل می شد. آن وقت من خیلی جوان بودم. درویشخان تارمی زد وحاجی خان معروف به عین الدوله ضرب می گرفت " .
قمرخیلی زود ضعف خودرا دریافت وازمادربزرگش درخواست کرد که نوازندهای را به خانه بیاورد تا به وی تعلیم آوازدهد. خیرالنساء موافقت کرد وپیرمردی را که نامش برما مجهول است بدین منظوربه خانه دعوت کرد. متاسفانه چند ماه نگذشته بود که اولین استاد قمر جهان را بدرود گفت . قمر دراین مورد می گفت : " در زمان آموزش نزد اولین استادم به صفحات طاهرزاده هم زیاد گوش می دادم تا با مرتضی خان نی داوود آشنا شدم که از همه بیشتر ازمحضر ایشان استفاده کردم " رابطه قمر با نی داوود پس ازچندسال ازمرحله شاگردی واستادی به همکاری رسید واین نوازنده مشهور درتمام مراحل هنری با قمر همراه بود و با آواز وی، نوازندگی می کرد.
نیداوود رفته رفته نوازنده خاص قمر ومشاور هنری او شد. اولین کنسرت قمر در سال 1313 درگراند هتل برگزار شد و درهمین کنسرت بود که برای اولین بارتصنیف مرغ سحر راخواند. اجرای آثار عارف وآشنائی با او، ازنقاط عطف زندگی قمر است. ازجمله این آثار میتوان به تصنیف گریه کن ( به یاد کلنل محمد تقی خان پسیان ) و تصنیف ای دوست حق اشاره کرد. عارف، شاعر انقلاب، درسال 1305صدایش را ازدست می دهد. ازآن پس ناگزیر تصنیف و ترانههایش را درسینه خود می خواند وصدای فریادش را قمر ادامه می دهد. تصنیف دیگر عارف که آن را نیز قمر خوانده مارش جمهوری است که نخستین بار خود عارف آن رادرسال 1300 شمسی در کنسرت معروف جمهوری اجرا کرد که متاسفانه تمام صفحات اجرای قمر را دولت وقت از بین برد.
او درمورد اولین ملاقاتش با عارف، که دوران تبعید را درهمدان می گذراند؛ می گوید " به هرترتیب بود اورا ملاقات کردم. من عارف را ندیده بودم وتنها به اسم، اورا میشناختم اما با دیدن او مهرش دردلم جای گرفت وفهمیدم مرد بزرگ وآزادمنشی است وشاید کمترمانند داشته باشد " .
قمر حافظ سنتهای اصیل آواز ایران بود. او حدود صدای زن و بطورکلی حدود صدای خود را به خوبی می خواند. درگوشههایی مانند عشاق، حجاز وعراق، اوج صدایش به خوبی هویدا میشد؛ همان مهارتی را که در اجرای تحریرها در اکتاوهای پایین داشت، دراوج نیز نمودار میکرد. فریادهای بی جا وهوار و فغان درآوازش نبود. او از معدود خوانندههایی بود که آواز و تصنیف را به بهترین وجه و صحیحترین طریق اجرا میکرد. وسعت صدایش به طور تقریبی از نت " دو" ( زیر خط حامل با کلید سل ) تا نت " ر" (روی خط چهارم ) بود که طبق تقسیمات صدای زنان درموسیقی غربی تا حدی نزدیک به کنترآلتوبود؛ که درموسیقی ایرانی به این نوع صدا چپکوک میگویند.
او واضع مکتبی نبود اما آنچه را که آهنگسازان میآفریدند به بهترین وجه ممکن اجرا میکرد. ازمیان سازها به تار، علاقه داشت و تا حدودی هم به نواختن آن آشنایی داشت. از او 426 صفحه توسط کمپانیهای مختلف صفحه پرکنی، ضبط شده است.
ازدیگر تصنیف های معروف او میتوان به "جوانان ایران"، " نوع بشر"، "درملک ایران"، "هزاردستان"، "دربهار امید"، "مام من"، "زمن نگارم"، "موسم گل"، "امان ازاین دل"، "هدیه عاشق"، "بهاراست و هنگام گشت"، "قلب مادر"، "چه شورها"، "وضع وطن"، "حاصل زندگی"، "لشگر گل"، "مرغ حق"،"آتش دل" و... اشاره کرد که اکثرا همراه با تار مرتضی نیداوود، ارسلان درگاهی، ویولن موسی نیداوود، پیانوی مرتضی محجوبی وشامل اجرای آثار عارف، درویش خان، نیداوود و امیر جاهد می باشد.{فایلی با فرمت پی دی اف شامل ترانههای قمر در انتهای این نوشتار، خواهم گذاشت}.
نمیتوان درباره قمرنوشت وعلاوه برصدایش از انسانیت او یاد نکرد . بینش اجتماعی، مردم دوستی، سخاوت و فروتنی را تمامی معاصران او، و نه حتی هنرمندان، ازصفات قمر دانستهاند. برای مردم میخواند وبرای مردم زندگی میکرد. آنچه داشت، متعلق به همه بود و آنچه را بخاطر صدای بینظیرش میگرفت، بیدریغ بین مردم تقسیم می کرد . او میدانست وقتی مورد احترام مردم قرار خواهد گرفت، که برای مردم، گام بردارد و هنرش را درخدمت مردم بگذارد. خرید 70 تختخواب برای پرورشگاه ازمحل اولین عایدی صفحاتش، صرف درآمد کنسرتهایش به نفع فقرا، بزرگ کردن چند کودک بیسرپرست، فروش خانههای خود در خیابان جامی و مخصوص به نفع مردم فقیر، شاید نمونههای کوچکی ازسخاوتمندی بیدریغ او باشد .
درساعت 23 پنجشنبه 14 مرداد 1338آخرین شعلههای لرزان حیات ستاره درخشان هنرایران به خاموشی گرایید. جنازه قمر بنا به دلایلی{؟} مانند اشخاص مجهولالهویه به سردخانه پزشک قانونی منتقل شد. روز بعد جنازه، بیسروصدا، با آمبولانس وزارت دادگستری، ابتدا به منزل او واقع درتهران نو، منتقل و ازآنجا _درحالی که فقط 20 نفر درتشییع جنازه او شرکت کرده بودند_ به آرامگاه ظهیرالدوله منتقل شد.قمر سخاوتمندانه وبی دریغ آنچه راکه داشت ایثارکرد. هرگز به هنرش خیانت نکرد وآن را نه تنها بنده دینار و درهم نکرد؛ بلکه ازآن در راه تحقق بخشیدن به آرزوهای ملی ومیهنی خود استفاده کرد. فقیر وتنها مرد؛اما صدای او و یاد او همواره درتاریخ موسیقی ما زنده می ماند و می خواند.
جهانشاه صارمی
کنسرت شامل دو بخش بود.
بخش اول :
1- دستگاه ماهور
پیش درآمد ماهور؛ مرتضی نی داوود
مقدمه ماهور؛ آقا حسینقلی
ساز و آواز
تصنیف "مرغ سحر "؛ کلام : محمد تقی بهار، آهنگ:مرتضی نیداوود
تک نوازی
تصنیف " شب ما ( زمن نگارم )"؛ کلام : محمد تقی بهار؛ آهنگ:غلامحسین درویش
رنگ ماهور؛ علینقی وزیری
2- دو نوازی کمانچه وتمبک
3- آوازدشتی
تصنیف " موسم گل "؛ کلام: وحید دستگردی؛ آهنگ: موسی معروفی
تک نوازی
تصنیف " آتش دل "؛ کلام: پژمان بختیاری؛ آهنگ: مرتضی نیداوود
رنگ دشتی؛ علیاکبر شهنازی
بخش دوم :
1- دستگاه چهارگاه
پیش درآمد چهارگاه؛ حسین علیزاده
تصنیف " هزاردستان " ( اجرای بدون کلام )؛ امیر جاهد
رنگ چهارگاه؛ علی اکبرشهنازی
2- تک نوازی سنتور ( پیش درآمد وچهارمضراب دشتی )؛ فرامرز پایور
3- آواز بیات اصفهان و دستگاه همایون
تصنیف " نوع بشر "؛ کلام: امیر جاهد؛ آهنگ: علی اکبر شهنازی
پیش درآمد اصفهان؛ رضا محجوبی
تصنیف " ماه من "؛ کلام: پژمان بختیاری؛ آهنگ: مرتضی نیداوود
بداهه نوازی براساس پیش درآمد اصفهان؛ رضا محجوبی
تصنیف " هدیه عاشق "؛ کلام: ایرج میرزا آهنگ: مرتضی نیداوود
رنگ همایون؛ رکن الدین مختاری
اعضای گروه نهفت در این اجرا:
پریسا بهنیا: تار
سحر نیکزاد: بم تار و همخوان
سیاوش کامجو: بم تار
نادر همایونی: بم تار
حسین اینانلو: شورانگیز
حسام اینانلو: کمانچه
پدرام بهنیا: کمانچه
پیام شمس:کمانچه
محمد مظهری: کمانچه
سیاوش سحابی:کمانچه
یاور طاهریان: سنتور
میلاد طباطبایی: سنتور
پویا سرایی:سنتور
وحید تهرانی: سنتور ( بخش تکنوازی)
نیما طالع پور: تنبک
فاطمه سید محمود: تنبک
مریم پالیزبان: همخوان
امیر اثنی عشری: آواز وهمخوان
تیوا پیشگر: همخوان
جهانشاه صارمی: تار
ادامه دارد...